ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ----------- امروز می خوام از یه عزیز بنویسم... از عزیزی که از یه طرف طول کشید تا بتونم بشناسمش، و از طرفی از همون اول انگار آشنا بود.. خیلیم آشنا.. آشنا بود شاید چون خیلی ویژگی هاش رو می تونستم و می تونم بفهمم.. شاید چون یه جاهایی حس می کنم شدیداً مثل خودمه.. و همون کلامی که توی جمع های عمومی تر گاهی خیلی محکم و قاطع ه، و خیلی وقتا جدی، اما دنیایی احساس پشت سرشه.. و تنها چیزی که کشفش برام سخت بوده و هست، همون حس های پشت اون ظاهر محکم و شاید گاهی جدیه.. حس هایی این قدر غریب که.. و نگاهی اون قدر آروم که وقتی بهش خیره می شی (حتی از توی عکس)، کلی از اون استیصالت کم می شه.. و همین باعث می شه بیشتر بفهمی که به حق حس غریب خود خودشه! فردا، 23 اسفند، تولد یه حس غریب خیلی عزیز و دوست داشتنیه.. این روز قشنگ رو اول به خودم و بقیه ی دوستان، و بعد به خودش تبریک می گم
حس عزیزم، برات یه دنیا آرزوی خوب دارم.. از خدا می خوام که به حق چهارده معصومش و به حق همه ی خوبی هایی که آفریده، لبخند و نگاه مهربونت همیشه با همون آرامش برقرار بمونه، و روز به روز به عمقش و به حقیقتش افزوده بشه برات عمری طولانی و با خیر و برکت، و در کنار خانواده ی خوب و عزیزانت، از خدا خواستارم؛
تولدت مبارک گلم
---------- خب خوبید شما؟ :)) خوش اومدید، بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید.. (بچم 6 سالشم که بیشتر نیست! )
خب..
------------------- و اینک!
تولد یک اسفندی گل گلاب دیگه هم مباااااااااااااااارک باشه! کلاً اسفند ماه مبارک و خوش یمنیه!
یک روز بعد از حس غریب (البته چندین ساااااااااال و یک روز بعد )، یه دختر گل گلاب دیگه به دنیا اومد از دیار اصفهان :) شاداسمای سابق شادی جان، تولدت مبارک باشه گلم :) برای شما نیز همونایی رو میخوام که برای حس نوشتم عمرت طولانی و دلت شاد و لبت همواره خندان باد.. تولدت مبارک :) [ سه شنبه 91/12/22 ] [ 6:0 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |