ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ----------- (1) آیفونمون خراب شده، زنگ زدیم به یه تعمیرکاری که سالها هم هست کارش اینه، اگرچه یه عیبهایی هم داره (پدرجان و برادرجان میگن یهکم شلخته کار میکنه؛ اما بههرحال فعلاً کس دیگهای رو سراغ نداشتیم (یکی دو تا دیگه هم هستن که فوقالعاده بدقولن و اعصابخوردکن.)). خلاصه این جناب اومد و گفت علاوه بر یه مشکل کوچیک که خود زنگ داره، سیمکشیش هم پوسیده شده و باید عوض بشه (اینو راست میگفت)، دیگه رفت و فرداش اومد. منتها اومد ابروشو درست کنه زد چشمشم کور کرد! و اینقدری هم خرابکاری کرده و دلورودهی همهچی رو درآورده و نتونسته جمع کنه که بههرکی دیگه هم بگیم بیاد درستش کنه عمراً که حاضر باشه دیوونهبازی یکی دیگه رو درست کنه! خلاصه رفت و قرار شد عصر بیاد یا شایدم فردا! و ما همچنان زنگ درمون خرابه، لطفاً لگد نزنید!!! خب اگر فکر میکنی پیر شدی و دیگه نمیکشی، چرا از اولش مردمو گرفتار میکنی؟!
فکر کنم شنبه هفته پیش بود که اداره آب خوزستان توی رسانههای مختلف اعلام کرد که برای تعمیرات تصفیهخونه، فرداش (یکشنبه) از ساعت 11 شب به مدت 24 ساعت آب کل اهواز میره، و آبگیری کنید و اینحرفا. همهی شهر خودشو آماده کرد که فرداشب تا شب بعدش 24 ساعت آب نداشته باشه. یکشنبه: آب نرفت، و اعلام کردن برنامه به فرداشب موکول شده! دوشنبه: آب نرفت، و اعلام کردن برنامه به فرداشب موکول شده!! سهشنبه: آب نرفت، و اعلام کردن برنامه به فرداشب موکول شده!!! چهارشنبه: آب نرفت، و اعلام کردن برنامه به فرداشب موکول شده!!!! ینی این ماجرا دیگه رسماً شده بود جک اهوازیها! ظاهراً چهارشنبه توی رادیو اینو هم اضافه کرده بودن: به این دلیل اول هفته آب نرفته که مدارس اعتراض کردن که اگه آب بره با مشکل مواجه میشن. حالا اصل ماجرا مونده! پنجشنبه صبح فقطططططط بعضی از مناطق آب رفته بود اونم کوتاه! نتیجهگیری: ب) وقتی اینقدر گیجن که حتی برای همچین چیزای جزئیای هم نمیتونن تصمیمگیری و برنامهریزی دقیقی داشتهباشن، خب معلومه اوضاعمون میشه همینی که اینروزا شده... پ) نتیجهگیری (الف) رو خودتون تعمیم بدید به خیلی چیزای دیگه..
یه آسمون آبی سقف اتاق منه...
درد را آهسته در لبخند پنهان میکنم
گاهی چقدر حفظ ظاهر سخت میشه..
این مدت به فواصل زمانی کوتاه بین آپهام دقت کردید؟!
برای جلوگیری از طولانیتر شدن پست، یهسری بعدنوشتهایی که هی میاد توی ذهنم رو در ادامه مطلب مینویسم..
* از اون آهنگاییه که هرچی گوشش میدم بازم کمه انگار..
ساده بودن رو دوست دارم... ساده نگاه میکنم، اما نگاه غیرساده رو خوب میشناسم.. ساده میخندم.. حتی اگر لبخندمم کمرنگ باشه، در نهایت سادگی تمام انرژی مثبتم رو نثار عزیزام میکنم.. ساده دوست میدارم.. ساده شادی میکنم.. ساده غصه میخورم.. ساده دلم به درد میاد.. ساده بگم..
سوگند به انتظار سوگند به زمان آنگاه که ابری نیست سوگند به اشک
خواندن این شماره به بعد (و چه بسا از یکی دو شماره قبل)، خطر افسردگی در پی دارد :پی ******* دلم سفر با قطار میخواد.. توی قطار احساس زندگی و زندهبودن بیشتر باهامه.. بیخود نیست که زندگی رو به قطار تشبیه کردن.. دلم میخواد برم بشینم سرجای همیشگیم؛ اونوقت وقتی از آدما خسته شدم، سرم رو تکیه بدم به شیشهی پنجره و بیرون رو نگاه کنم.. نگاه کن.. اون بیرون چندتا کودک دارن بازی میکنن و گاهی توی سروکلهی هم میزنن.. اما قطار زندگی هرجایی که تو دلت بخواد نمیایسته.. دلم سفر با قطار میخواد.. دلم مقصد میخواد... از پریدن و از ریسک کردن خستهم و میترسم..
******** Save what’s left of me... ... در کام طوفان، ماندم سرگردان ... آهنگ فعلی وب ننوشته ها رو شنیدید؟ لینکش رو می ذارم برای کسانی که ننوشته ها رو نخوندن و اینو نشنیدن (و نیز برای ناشنوایان وبلاگی :دی) برای متن کامل آهنگ و دانلود به اینـجــــا بروید.
[ شنبه 91/12/5 ] [ 4:0 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |