• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : يه آسمون آبي سقف اتاق منه..
  • نظرات : 13 خصوصي ، 70 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     
    اين عکس من نبود!
    کي واسه من عکس گذاشت به زور؟
    اونم اين همه سبزيجات خو؟
    پاسخ

    سلام ... اين عکس تو نيست، بلکه عکس آيدي اصلي قزقونه! حالا چرا براي تو اومده ديگه نمي دونم :دي زياد به دل نگير، امروز پارسي بلاگ يه مشکل ديگه هم داشت که رفع شد البته :)))
    پس اين همه غريبه از اينجا به وب من راه يافته اند....
    عجب!
    ناشنوايان وبلاگي
    :))))
    پاسخ

    سلام ... نه گلم، غريبه توي وب من نمي ياد، اگر بود که برا خودمم کامنت مي ذاشت :)) / مي گم بيا ببريمش دکتر شايد گوشاي لپ تاپش خوب شد :)) بالاخره ه ها بايد به درد هم بخورن ديگه! :پي
    + داداداود 
    سلام
    آبجي يه لحظه من اول با اين ربعلي حرفمو بزنم
    يعني به نظر شما اگه يه نفر از اون وسط پاشه بره نماز بقيه باطله؟؟؟
    من عمدا پاميشم برم که به قول خودتون اون هزار تا عاقل يه کم فقط يه کم فکر کنند ، خدا انقده مهربونه که به خاطر يکي ديگه نماز يکي ديگه را باطل نميکنه
    کاش اون هزار تا عاقل ميتونستند فکر کنند بخدا
    بعدشم لذتي که در اينطوري کارا هست در هيچ چيز ديگه اي نيست
    پاسخ

    سلام ... من از طرف خودم جواب بدم؟ خب.. اولاً که با يک نفر باطل نمي شه اون نماز، اما اگر چند نفر پاشن «طوري که اتصال قطع بشه»، بله باطل مي شه، و منافاتي هم با مهربوني خدا نداره.. خداي مهربون گفته اگر دوست نداريد به جماعت، خب به فرادي بخونيد! اما اگر جماعت مي خونيد خب نظمش رو هم رعايت کنيد.. درسته که رحمت خدا بيش از اين حرفاست، اما خب هرچيزي هم نظمي و قاعده اي داره.. وگرنه خدا اينقدر مهربونه که براش فرقي نمي کنه به چه ترتيب و چند رکعت بخونيم، يا اصلاً کلاً بخونيم يا نخونيم! اين قدري مهربونه که اگر قبله مون رو هم چپکي بايستيم بازم براي او فرقي نمي کنه، چون هرجهتي به سوي خداست.. منتها خب هرچيزي قاعده خودشو داره... کمترين نتيجه ش مي شه همون نظم و زيبايي و شکوهي که توي نماز جماعت هست.. / و البته خدا اينقدري مهربونه که چه بسا وقتي يه عده صف رو خالي کردن، از سر لطفش نماز بقيه رو قبول بکنه.. اما به هر حال من نوعي که مي بينم نمازم اشتباه شده تلکيفم اينه که اعاده ش کنم.. و باز هم من نوعي اگر باعث خراب شدن نماز ديگري بشم، خب.. / من که مي دونم خودتون استاد اين حرفاييد، داريد امثال من رو امتحان مي کنيد :) موفق باشيد و التماس دعا
    + رب 
    اس ام اسم ديگه نميره :|
    گوشيم ديوونه شده ..خودش همه چي و اوکي ميکنه نميدونم چشه
    اون اس به دخترخاله بود و شوخي هم بود ...ولي انقد سريع خودش هي اوکي ميکنه که نميفهمي چيکا ميکنه ...
    اومدم توضيحات بفرستم که ديدم باز نميذاره کار خودشو ميکنه خاموشيدم ..

    بچم استرس کنکور داره :))
    پاسخ

    يني دقيقاً وقتي جواب دادم، يهو گفتم نکنه اصن با من نبوده.. (مي دوني که من خودم استاد فرستادن اس اشتباهي هستم.. :دي) .. منتها آخه دقيقاً همون وقت همين جوري تو فکرت بودم؛ فکر خاصيم نبودا، همين طوري ياد خونه تکوني فردا (:پي) بودم خو؛ بعد يهو است رسيد! خو آدم جا مي خوره.. :) / به گوشيت بگو: اوگي، حالا ديگه گويا ضايع مي کنيييييي؟ ):)))))
    + رب 
    ميدوني گويا؟
    يکي از نکاتي که اين دختره رو پايبند وبت کرده همين احترام به حقوق ناشنوايان وبلاگيِ !
    پاسخ

    :دي
    + رب 
    آخه يه نگا بنداز به ليست کامنتاي گذاشته شده...!
    اين دختره کار زندگي نداره ؟p;
    پاسخ

    سلام ... بي خيال بابا :دي خو يه دختره ي بيکار ديگه اي هم توي يه وب ديگه هست خو.. :))
    + رب 
    من الان کاملا برا کنکور خونه تکوني آماده ام !
    گويا !اصلا نميخوام برم سر امتحان!
    يه حس خيلي بدي دارم !اصلا نميخوام!
    هومممم
    .......................
    گويا؟دلت مياد من نباشم تو کامنت دوني ت؟:)))))))))))))))))))))))
    پاسخ

    سلام ... منم حسم خوب نيس، اما خودمو زدم به اون راه.. ببين تران فقط يه تجربه س، اصلاً به ديد پيک نيک بهش نگاه کن :))))) اه حيف شدا، اگه اون ورا بودم و حوزه مون يکي/نزديک بود رسماً پيک نيکش مي کرديم! :)))))))) /// برا چي نباشي؟! واه! Oo ! مگه مي شه همچين چيزي؟ :)) .. :)
    + رب 
    ميشه وقتي ميخواي ديگه ننويسي ..آخرش بنويسي اِند آو مطلب که هي هرروز اون ادامه مطلب و باز نکنيم ..

    -تنبل p;))
    پاسخ

    سلام ... :ديييييييييييييييييييييييييييييييييييييي خو اگه بعدش خواستم باز بنويسم چه کار کنم؟ اند آو مطلبو برش دارم؟ :)))) / دکتر اينقدر تنبل نوبره والا! :پي
    + رب 
    مامان ميگف ديدم هي يکي در ميزنه هااا فککردم بچه هاي کوپه بغلي ن دارن اذيت ميکنن !:))
    بعد جالب بود بيدار که شدم گفتم پاشيد پاشيد !هيشکي بهم محل نذاش!همچنان فکرميکردن کوپه بغلي ه !:)))))
    نميدوني با چه سرعتي ملافه ها رو تا ميکرديم و چجوري وسايل و جمع کرديم بريم بيرون !يني داااغونااااا
    پاسخ

    سلام ... جميعاً خسته نباشيد! :)))))))))))))))))))))) // ولي خدايي ديدي خواب تو قطار چه حالي مي ده؟! با اون صدا و به خصوص حرکات ريتميکش مث گهواره مي مونه :) :دي
    + رب 
    "مينشستم صف اول و بعد نمازمو بدون جماعت ميخوندم و يهو صفو خالي ميکردم"
    !!:))
    انقد مشهد که ميريم اينجور آدما لجم و در ميارن!!:)) آخه يه نفر مشکلي نيس ولي يهو وسط نماز با کل تير طايفشون بلند ميشن ميرن چند رديف خالي ميشه يني آدم ميخواد به چماق بيافته دنبالشونااا:))
    بعد حالا اين مشکلي نيس ..اينکه از چهار طرف خانوما هي گير بدن خانوم برو جلو اتصال برقرار نميشه و يکي ازونور هي غر بزنه که اي واااااي خانومه جلوي من رف وسط نماز نمازم بهم خورد و فلان ...
    اين چيزاش مورد داره ..
    دقيقا ميشه "يکي يه سنگ ميندازه تو چاه ...P;
    پاسخ

    :)))))))))
    سلام
    حالا که آبجي رب يه خاطره از قطار گفت منم يکي ميگم
    سري پيش که رفتم مشهد ، يهويي دلم گرفت و خواستم که برگردم ، با اين قطار ها که صندليشون اتوبوسيه برگشتيم ، منم با سه نفري که کنار و روبروم نشسته بودند ، پيشنهاد دادم که يکم جمع و جور بشينيم تا پاهامون را دراز کنيم کنار هم ديگه و راحت بخوابيم ، اونها هم گفتند باشه ولي الان قصد خوابيدن ندارند ، منم پامو دراز کردم و خوابيدم و تا صبح هم چشمام را باز نکردم چون ميدونستم اون سه نفر ديگه پاشون به صندلي جلويي نميرسه و به محض بيدار شدن من بايد پاهام را جمع کنم ، تو مسافرت اصلا فردين بازي جواب نميده ، منم به خاطر قدم خيلي عذاب ميکشم
    حالا بدتر از اين موقعي که ميخواسيم بريم از اصفهان فقط اتوبوس گيرمون اومد ، منم بجز صندلي پشت يخچال جايي جام نميشه، متصدي بليط فروشي گفت پشت يخچاله ميشه 23 و 24 ماهم اومديم تو اتوبوس ديديم به به اشتباه داده ، رفتيم نشستيم سر جامون ، هنوز مسافراي پشت يخچال نيومده بودند ، منم با ناخنم برچسب صندليا را کندم و جاشون را عوض کردم و اونها هم يه پيرمرد و پيرزن بودند و وقتي اومدند گفتيم حاج آقا اينم از صندلي شما بفرما بشين
    دي:
    بعد عذاب وجدان گرفتم و رفتم بهش گفتم ، اونم گفت نه عزيزم من قدم بلند نيست همينجا راحت ترم اگه هم همونجا مينشستم خودم جامو عوض ميکردم
    اينم از زيارت ما تازه اونجام موقع نماز انقده حال ميداد ، مينشستم صف اول و بعد نمازمو بدون جماعت ميخوندم و يهو صفو خالي ميکردم "دي:
    پاسخ

    سلام ... هه هه، خو لااقل براي سفر مشهد يه کم دست از اين کارا برداريد :))))))) بالاخره جو معنوي و ايناست ديگه ;) // اي واي صف جماعت رو ديگه چرا؟ :))))) :555: :دي
    + رب 
    اصلاحيه:
    اون م ن گ و ل ا به هيچ وجه ربطي به اون بيماري نداره و صرفا در معناي اصطلاحيش بکار برده شد.
    پاسخ

    ضمن پذيرفتن اصلاحيه تون، بايد عرض کنم که خنده هاي مناسب تري هم داريم، ديگه چرا اينو انتخاب کردي تقصير ما نيست :پي :->
    + رب 
    هههههههههههه
    بذا من يه خاطره بگم !:))

    آخرين باري ک سوار قطار شديم داشتيم از مشهد برميگشتيم ..
    بعد صبح نميدونم 7 بود يا 6 که رسيديم تهران ..
    بعد فککن کل قطار خالي شده بود ما هنو خواب بوديممممممممممممممممم

    يني نميدونم چجوري بود که هممون انقدددددددددددر خواب بوديم که اصن اون همه شلوغي جمع و جور کردن و خروج ملت و نفميده بوديم!!(اين چرا شبيه م ن گ و ل ا ميخنده !!!!!:))))
    پاسخ

    :دييييييييي اين که سروصدا بيدارتون نکرده که تعجب داره، اما عجيب تر مي دوني چيه؟! اين که عموقطاريه (:دي) چه آدم آروم و مؤدبي بوده!! آخه معمولاً لااقل يه ساعت قبل از رسيدن به مقصد صد بار داد مي زنن و مي زنن به در که يالا ملافه ها رو تحويل بديد! يني ديگه وقتي مياد خوابي نمي مونه برا آدم! :)))) / توضيح: توي کارتون آنت، يه بار سوار قطار شده بودن، بعد آنت و داداشش (اسمش چي بود؟) به مأمور قطار مي گفتن عموقطاري، و بدين سان اين کلمه بعد از سال ها هنوز توي خانواده ي ما استفاده مي شه :))))))))
    + رب 
    خب اونوخ چرا بچه ت ديگه رشد نمي کنه ؟
    قطارت الان تو ايسگاهه؟
    p;
    پاسخ

    سلام ... :))))))) اتفاقاً هي يه چيزايي پيش مياد، هي مي گم بسه ديگه دختر چقد حرف مي زني! :پي
    + رب 
    ايش!
    يه چيزي به ذهنم رسيد!

    يه اسمارت وب بگير انقد مارو درگير تيک زدن و نزدن نکن !
    وااالا
    پاسخ

    اسمارت وب؟ :))) خو يه کم دقت کن که تو اين گروني منو تو اين خرجا نندازي :دي
       1   2   3   4   5      >