ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ----------- بدین ترتیب سه سال از کتاب زندگیم ترجمه شد... و به لطف خدا ترجمـه ی زنـدگی ام قدم به چهار سالگی گذاشت... یار سه ساله ی من، کوچــه بـاغ زندگی ام.. تولدت مبارک :) ---------- پ.ن. اما خب نه خودم وقت دارم و نه نتم سرعت... حالا اگه خیلی دلتون سوخته از این بابت (:دی) می تونید برید کل آرشیو رو بخونید :دی پ.ن.2. پ.ن.3. اما یهو دسته ی عینک موند توی دستم!! الآن این شکلی ه :دی اتفاقاً اخیراً چشمام رو تعیین نمره ی مجدد کرده بودم و می خواستم به زودی عینکم رو عوض کنم! [ جمعه 90/12/12 ] [ 11:0 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |