به نام خدای رحمن و رحیم
سلام
------------------
این خانه واژه های نسوزی دارد
دارد دیر می شود
پنجره ها را که بسته ای
در را که قفل کرده ای
دیگر دلواپس چه هستی؟
شیر ابر را که نمی توانی ببندی
کنتور رعد را که نمی توانی قطع کنی
بیا برویم!
هیچ اتفاقی نخواهد افتاد
این خانه واژه های نسوزی دارد
تو بازخواهی گشت
و همسایه ها
مهربان تر خواهند شد
چندان که فکر می کنی
دیوارتان
من بوده ام
محمدعلی بهمنی
------------------
پ.ن.
طعم تلخ گریه تو صدام نشسته
بغض خیس فریاد تو گلوم شکسته
کوچ من از همیشه چاره ی آخرینه
پای عبورم اما زنجیری زمینه...
سخته لحظه های رفتن می دونم
سخته در خودم شکستن می دونم
با یه دنیا غم و فریاد رو لبام
سخته از هیچی نگفتن می دونم
کوچ من از همیشه چاره ی آخرینه
پای عبورم اما زنجیری زمینه
نمی خوام روز و شبم این همه تکراری باشه
کاش می شد هجرت من فرصت بیداری باشه
کوچ من از همیشه چاره ی آخرینه
پای عبورم اما زنجیری زمینه...
دانلود کنید
«کوچ» از مرحوم منوچهر طاهرزاده