ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم
سلام
----------
1) دیدید یه وقتا که یاهو مسنجر ارور می زنه و نمی ره تو، اون یارو کله هه یه قیافه ی ناراحتی به خودش می گیره و می نویسه ببخشید و اینا، خب؟ این قدر این قیافه ش مفلوک و بدبخت می شه که گاهی دلم می خواد بهش بگم: «بی خیال عیب نداره حالا! من درک می کنم گاهی نتونی بری تو! واااااالا! نکته ی اخلاقی و غیر اخلاقیشو نمی دونم، اما انگار واقعاً مظلوم نمایی جواب می ده! :دی
2) وقتی حالم بده ینی بده! ینی تحمل خودمم ندارم چه برسه به مهمون! ایش! این یه قلم رو هرچی هم مظلوم باشی (اونم واقعی و نه ظاهری)، بازم هیشکی درک نمی کنه! درک کنه هم فایده ای نداره..
3) گاهی هرچی هم قاطی باشی، نه فقط هیشکی درک نمی کنه، که اصن صداتو هم نمی شنوه.. انگار داری زیر آب داد می زنی.. نه، بدتر! انگار داری خواب بد می بینی، می خوای فریاد بزنی اما صدات درنمی یاد! (باید تو خواب این حالت براتون پیش اومده باشه تا بدونید چیو می گم.) چون زیر آب که داد بزنی، بالاخره یه قلپ قلپی(!) شنیده می شه، یه حباب هایی توی سطح آب می یاد! اما توی خواب که بخوای فریاد بزنی و نتونی..
تازه دارم معنی ِ «گویای بی زبان» رو می فهمم.. این با گویای خاموش خیلی توفیر داره ها..
4) فکر کنم بعداً بازم حرف داشته باشم که قاعدتاً توی بعدنوشت اضافه خواهد شد [ چهارشنبه 92/11/9 ] [ 12:2 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |