تحلیل آمار سایت و وبلاگ ببار ای بارون.. - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

به نام خدای رحمن و رحیم

 

سلام

 

---------------

 

باران
گره‌گشاست
وقتی تمام پنجره‌ها اخم کرده‌اند..

 

سید علی میرافضلی

 

 

 

 

----------------------

 

چه بارونی داره می باره...

عاشق این صدام.. شرشر بارون که گاهی شدید می شه و گاهی کم تر..

و رعد و برق...

 

 

عجب بارونی..

این روزا کلاً هوا بارونی ه...

 

----------------------------

 

 

(1)

خیلی دوست دارم بدونم؛ اما نه..

نه.. این از اون سؤال خطرناکاس.. 50 درصد ممکنه بری تو آسمون، 50 درصد هم ممکنه آن چنان با مخ سقوط کنی که..

 

(2)

امروز ظهر تا شب آسمون حساااااااااابی بارید..

ینی از اون وقتایی که آدم فکر می کنه مخزن آب آسمون ترکیده!

هنوزم گاهی می باره..

...

کاش مخزن بغض های فروخورده هم می شکست..

کاش می شد حرف زد..

کاش می شد رد شد؛ گذروند..

کاش می شد..

 

دلم غارمو می خواد..

کاش تو غارمم بارون بباره..

که برم زیر بارون.. که بارون در بارون بشه.. که غرق بشم...


[ دوشنبه 92/8/27 ] [ 2:37 عصر ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 289835