• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : به هيچ عنوان عنوان ندارد! :))
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به نام خدا
    سلام
    من تا اونجايى که يادمه، تو مار و پله ، خونه يکى مونده به آخر مار نداشت. بعد اونجا که مى رسيديم، مطمئن بوديم دير يا زود مى تونيم به مقصد مى رسيم يا دست کم مار نيشمون نمى زنه و بازى تموم مى شه:)
    الان فکر کنيد اونجا وايسادين.

    پاسخ

    سلام ... اين خونه اي که گفتيد رو يادم نبود :)) ... يادمه انگار حتماً بايد 1 ميورديم (اگر درست يادم باشه)؛ بعد از شانسمون حالا هي 6 مي يومد! قبلش نميومدا، اما اون وقتي که لازم نداشتيم حالا هي ميفتاديم رو دور شانس :دي .. خلاصه بازي همينه ديگه! :دي من خودم مييييييييييدونم! :دي دونخطه يک منفي باف :پيييي // جدا از شوخي، بله خب اين طوري هم مي شه فکر کرد.