سلام ... من اون جمله رو بولد کردم ديگه! نکردم؟ کلي هم باهاش غصه خوردم و هم‌ذات‌پنداري و اينا.. // حالا بقيه شو همون‌جا بگم يا همين‌جا؟ :دي .. خب، حس مي‌کنم اون دوتاي قبلي «ازدل‌برآمده‌تر» بودند. اين هم بودا، اما اون دو تا رو مي‌شد سطرسطرشون رو زندگي کرد.. اشک ريخت.. نفس کشيد.. خب بذار برم بقيه شو همون‌جا بنويسم :))

سلام ميس بيزي :)) .. اي باباااااا :( هوم.. توکل همه‌مون به خود خدا.. :) // والا من سواد نقد ندارم به اون صورت، حس غريب در اين زمينه‌ها استاده، من فوقش بتونم عبارات منتخبم رو بولد کنم! :))) اما به روي چشم، بازم مي‌خونم و ايشالا نقد هم مي‌نمايم.. ضمنااااااا! يه بار ديگه بگي تعريفاتون الکي‌ه هااااااا... :دي

سلام ... مي‌گم شما خودتون اين‌کارو مي‌کنيد که هرروووز داريد آپ مي‌کنيد؟ :دييييي / نه خب، آخه فقط سوژه که مسئله نيست (اگرچه يکي از مهم‌ترين مسائل هم هست :دي)، حس و حال نوشتنش هم بايد باشه که گاهي مي‌پره :دي نمي‌دونم خب شايدم حکايت همون تنبلي‌ه که ترانه تو همون کامنت اولش نوشت :))))

سلام ... خوبم خداروشکر، تو خوبي؟ :) // راستي، توي خصوصي يه چيزي پرسيده بودم ازت، خب.. تو فکرش بودم.. هوم؟ (يني الآن توي جمع درگوشي حرف زدم؟ :پي)

سلام ... ممنون :) ... آپم نمي ياد خو :( تازه داشتم فک مي کردم اگه چيزي يادم اومد خو مي تونم توي همون بعدنوشت ها اضافه کنم :پي

سلام ... :)))) آهان، درياقلي سوراني! :) اينم لينکش: http://www.tabnak.ir/fa/news/271916/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B3-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DB%8C // بله بله حتماً، بفرماييد: امضااااااااااااااااااااااااااا ! :))

سلام ... :دييييي خو آخه ماشاءالله وبلاگتون خيلي وزين ه، آدم روش نمي شه توش اسپم بزنه خب :)) // مي خواين خيرين آپ ساز رو بفرستم خدمتتون؟ براي من که تهديدشم کارساز بود :دييييييي // داود است نه اميد است؟ :))

سلام ... اتفاقاً مي‌خواستم اينو هم بگم، ديگه گفتم طولاني مي‌شه.. اين‌که آره، اتفاقاً توي همون خبر، طرف (البته اين نجف زاده نبود) داشت مي‌گفت که از خود هلندي‌ها هم پرس‌و‌جو کردن و فهميدن که اين افسانه‌اي بيش نبوده، بعد مي گفت حالا چرا ما قهرمان‌هاي واقعي خودمون رو ول کرديم و چسبيديم به يه افسانه‌ي هلندي؟ // آهان اينم بگم: وقتي که خوب درباره ي درس جايگزين پتروس صحبت کردن، آخرش گفتن فقط يه ايرادي داره که توروخدا سال ديگه درستش کنيد! اونم اين‌که اومدن يه عکس (نقاشي) از مثلاً اون آقاهه کشيدن (اول بگم: انگار ماجرا يه همچين چيزي بوده که قبل از اشغال خرمشهر يا شايدم قبل از حمله به آبادان (خلاصه همچين چيزي نمي‌دونم دقيق) اين آقا رفته مردم رو خبر کرده.. ديگه ايشون يه مسافت خييييييلي زيادي رو توي بيابونا دويده و خودشو به مردم شهر رسونده و با خبرش نجاتشون داده و اينا)، خلاصه توي عکسه کشيده بودنش که داشته توي بيايون مي‌دويده، بعد دور و برش پر کوه بوده، در حالي که آبادان خرمشهر که اصصصصلاً کوه ندارن! :)) حالا شمال خوزستان کوه داره اما جنوبش که نداره.. خلاصه که قصه‌ي هلندي رو برداشتن اما يه کوچولو جغرافياي کشور خودمون رو رعايت نکردن :دي /// مي‌گم تا سرم شلوغ نشده اگه امضا مي‌خواي بيا بگير، ديگه بعداً شرمنده‌تون نشم :))

سلام ... چندين کامنت پايين‌تر هم جواب دادم، بابااااااا اون اسم شعر اون بنده خدا شاعره مي‌باشد! :))))) لينکش رو هم گذاشتم که.. اينم دوباره برا خاطر شوما: http://www.shereno.ir/4452/4171/50578.html

سلام ... بالاخره تونستي بکامنتي؟ :)) // :دييييييييييييييييييييي اي ترااااااااااااااااااان از دست تو، يني چه چيزايي به ذهن مبارک مي‌رسه هااااا :))))))))))))) // راستي مي‌دوني درس پتروس از کتاب‌هاي درسي حذف شده؟ به جاش جريان يه قهرمان فکر کنم خرمشهري/آباداني رو گذاشتن که اول جنگ انگار به حرکت فداکارانه قشنگي کرده و جون يه عالمه آدمو نجات داده؛ متأسفانه الآن اسمش و اين‌که دقيقاً چکار کرده رو يادم نيست :))

سلام ... بله عکسه جديدترينه :)

معلم خصوصي املا نمي‌خواي؟ ((:پي

سلام ... حالا نمي‌خواد هربار کلشو نگاه بندازي، اگرم اضافه بشه مث بچه آدم به آخرش اضافه مي‌کنم؛ همون پايينو نگاه کني کافيه! :)))) // "نه خو هي فکرميکنم يچي اضافه شده ..." خب شايد چون اين‌قدر حرف هست که اضافه بشه... اما واقعاً حرفام تو جمله نمي‌يان.. به طرز بدي اون مدل ِ نوشتن و پاک کردن شدم!! :| منتها برا وب ديگه زحمت نوشتن هم به خودم نمي دم چون مي‌دونم تهش بايد بي‌خيالش بشم :)))) :| // اتفاقاً چندبار پيش اومده بخوام يه عکس بذارم، اما هر دفعه ياد شوخياي تو سر اين‌طور پستا ميفتم خنده‌م مي گيره بي‌خيال مي‌شم! :ديييييييي ... :)

سلام ... هه هه، نه بابا اعتراض ما که به جايي نمي‌رسه، بذاريد الکي داد بزنيم سبک شيم :)))

سلام ... آره ديگه، گذشت اون روزگاري که دکتر و روانشناس به فکر بيمارشون بودن! :دييييييييييي / اشکال نداره، موش آزمايشگاهيتيم مادر! :))