ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم
و از نشانه هاى او این که از خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید، و میانتان دوستى و مهربانى نهاد. آرى در این [نعمت] براى مردمى که می اندیشند نشانه هایى است. -------------- سلام -------------- از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر... و سخن را شنیدند.. و دل دادند.. همسفران.. و سفری مشترک آغاز شد...
-------------------------- احساس عجیبی دارم... وقتی عزیزدلی از عزیزانت قدم در جاده ی دو تا شدن می ذاره، در عین شادی دلت می گیره... اما در عین حال شادی.. خیلی شاد... و هر چه اون عزیزدل بهت نزدیک تر باشه، این شادی توأم با اون حس خاص رو بیشتر درک می کنی... قابل وصف نیست حس الآنم! خوشحالم و شاد.. آخه عزیزدلم امروز دو تا شد! امروز، 28 مرداد 1391، آخرین روز ماه رحمت خدا و شب عید فطر، خطبه ی عقدی مقدس و آسمانی جاری شد میان دل های عاشق ِ... فرشته ی عزیییییزم و همسر خوبش آقا مصطفی ه گرامی! خواهری ه نازنینم، و شوهر خواهر خوبم
------------- خب بریم سراغ جشن و پایکوبی به مناسبت آغاز زندگی این دو کبوتر عاشق:
خب دیگه بسه خجالت داره حالا من یه چی گفتم شما چرا جوگیر شدید؟! و حالا بریم سراغ کیک و شربت و اینا؛ بفرمایید! کلوا و اشربوا، فقط خداوکیلی ضایع بازی درنیارید که جلو دوماد آبرو داریم!
---------------- فرشته جونم، صورتی ترین و خوشرنگ ترین رز دنیا، خواهری گلممممم.. می دونی که امروز چه حس قشنگ و خاصی دارم آقا مصطفی، شوهر خواهر خوبم.. مراقب فرشته ی من باشیدا.. بازم این پیوند مقدس و آسمونی رو به هردوتون تبریک می گم و از صمیم قلب براتون آرزوی خوشبختی روزافزون دارم. در پناه خداوند مهربون و تحت توجهات معصومین علیهم السلام شاد و عاقبت بخیر باشید الهی :) ادامه ی جشن رو می سپرم دست مهمونای عزیز
[ شنبه 91/5/28 ] [ 6:0 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ------------ کی می دونه؟.. کی می تونه درک بکنه؟.. کی می تونه تصور بکنه؟ و یا اصلاً توجه بکنه؟! که... که «یک متر» گاهی می تونه چه مسافت طولانی ای بشه... نه! اصلاً بگو نیم متر! چند نفر تا حالا دردی که پشت یک مسافت نیم متری و حتی خیلی کمتر(!) نهفته است رو درک کردن... ------------ پ.ن. بماند... [ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 2:39 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ------------- کاش شکسته بود.. که دود شد... دیگر نه دلی مانده و نه سری... امشب قرآن را بر ویرانه های وجودم می گذارم و فریادت می زنم.. ------------ امشب بار دیگر جهان بی پدر می شود... قسم به خدای کعبه که رستگار شد... بی علی دنیا ندارد اعتبار شهادت مظلومانه اش تسلیت باد.. پ.ن. [ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 6:47 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ----------- همه چی خیلی عجیب اتفاق افتاد.. مطمئن بودم حالا حالاها نمی شه! یه روز صبح دلم خیلی گرفته بود.. داشتم توی ذهنم تصور می کردم که نمی شه دیگه... دل ه دیگه، می شکنه... شبش به طرز غیرمنتظره ای یهو حرف از رفتن شد... فرداش همه چی داشت جور می شد که یهو یه مشکلی پیش اومد... داشتیم کلاً از رفتن ناامید می شدیم که.. دل ه دیگه، می شکنه... دوباره جور شد.. بلیط گرفتیم، هتل رزرو، همه چی جور.. اما ته دلم یه جورایی غصه می خوردم.. دلم مشهد ماه رمضونی می خواست... و یهو مشکل این روزامونم حل شد! :) امام رئوفه دیگه، نمی ذاره دل ه بشکنه! :) رفتم همه چی رو کنسل کردم، و مجدداً برای این ایام نورانی همه چی رو اوکی.. من که نه! خودش جور کرد! :) و... اگر خدا بخواد شنبه، روز میلاد امام حسن علیه السلام، چند روزی می خوایم بریم به قطعه ای از بهشت... :) و باز هم اگر خدا بخواد احیای 19 ام رو هم اون جا خواهیم بود.. از صمیم قلب دعاگوی تک تکتون خواهم بود :) از همه تونم التماس دعا دارم توی این ایام عزیز :) و... آمدم ای شاه پناهم بده... --------- پ.ن.1. پ.ن.2. پ.ن.3. [ جمعه 91/5/13 ] [ 1:27 صبح ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم سلام --------- ---------- پ.ن.1. عکسی که دیروز از اون دوران به نسرین نشون دادم.. مال صبح روز جشن فارغ التحصیلیمون بود که داشتیم سالن رو برای عصر آماده می کردیم.. تنها عکسی که از نسرین داشتم.. وقتی دید قیافش یه طور خاصی عوض شد.. شاید اونم مثل من رفت به اون روزها.. اگرچه شاید الآن خیلی چیزا رو از اون دوران یادش رفته باشه.. مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی ذهنش کم رنگ شدن... پ.ن.2. پ.ن.3. (بعدنوشت) نه نصیحت می خوام نه توصیه نه هیچی.. نه این که کسی به خودش بگیره لطفاً.. دلم از «تو» گرفته.. از بعضی «تو» ها... این حق رو هم ندارم؟ اناری پرترک از شاخه افتاد سعید بیابانکی
[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 11:37 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |