• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : ببار اي بارون ببار...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    خوب ميدونستين من الان چند وقته با سوسکا دوستم؟؟
    من هميشه وقتي يه موجود زنده را ميکشتم بلافاصله يه بلايي سرم ميومد مهمترينش يه سري کمر درد يا دندون درد بود ، که متوجه شدم بخاطر اينکه يه موجود زنده خدا را از بين بردم سختيش را تو همين دنيا ميکشم ، پس اگه با سوسکها دوست باشين اونها هم اصلا سراغتون نمياند ، الان چند وقته که من با سوسکها دوستم ، چند وقت پيشم که دومرتبه چشب استفاده کردم براشون دوباره کمر دردم برگشت، که دوباره پشيمون شدم و چسبها را برداشتم
    بياييم سوسکها را هم دوست بداريم چون ما به آنها زندگي نبخشيده ايم
    پاسخ

    سلام
    بسيار زيبا نوشتيد، اما شرمنده اين يکي رو از من نخوايد که امکانش نيست اصلاً! دوستي با سوسک؟! :تشويش
    مي گم اون وقت تو خونه تون که سوسک مياد خواهراتون انتظار ندارن شما بکشيدشون؟ آخه اين جزء وظايف تعريف شده ي برادرهاست!
    :دي