• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : ببار اي بارون ببار...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 31 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رب 
    عععععععععععععععععععععععععععع!
    ععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععع!
    گويااا! بيا اينو در گوشت بگم !
    اين مستر 2066 چقد...چقده ... چقده نميدونم چي!

    ..........................................................................
    واي آرسو جدي؟؟؟؟
    خب اينجا هم ميخوان فاضلاب و يارو کنن يني اينجوري ميشه؟!!!!!!!!
    نه تروخدا...
    من ميميرم...
    ...........................
    چندسال پيش، سوم دبيرستان، يه شب از شب هاي زيباي بهاري ...هوا توپ بود باد تند ميومددد خيلي قشنگ بود ...مامان اينا همگي رفته بودن جايي و من تا 10 تنها بودم..
    انقده باد و کلا هوا قشنگ بود که دلم نيومد پنجره رو باز نکنم ..
    همه ينجره ها ...آشپزخونه ، اتاقا ...خلاصه همه رو بجز اتاق خودم باز کردم که هوا بياد تو و رفتم تو اتاق درس بخونم ...
    ميخونديم و مي خونديم تا اينکه تشنه مون شدددد
    رفتم آشپزخونه ليوان و برداشتم ، در يخچال باز ، پارچ آب تو دستم ...که يهو
    جييييييييغ! يه سوسک بالاي يخچال...
    جييييييييييييييغ يکي ديگه اونور
    جيييييييييييييييغ بالا سرم رو سقف
    جيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييغ
    و اين داستان ادامه داشت...
    هنوزم ترس همه وجودم و ميگيره
    اونشب مامان اينا نزديک 100 تا سوسک و کشتن و البته تا چند روز هي سوسک ميديديم...قيافشون خيلي عجيب بود روشن بودن و خيلي بزرگ...
    من همون موقع بيخيال آب شدم و دويدم تو اتاقم ...
    داداش اومد...حالا فککن دارن زنگ ميزنن ...من هم محبوس تو اتاق! اخه يه جا نبود که بتونم رصدش کنم کجاس و برم در و باز کنم که ...همممممه جا بودن يني دقيقا همممه جا!
    به هر زور و زحمتي بود با هزار بار سکته و مرگ رفتم آيفن و زدم و در باز شد ...
    بعد اومد در اتاق و باز کرد ...من نهههههههههه نکن !همه جا سوسکهههههههه...... و او که: خب بالاي سر تو هم سوسکه!
    يني من مردم ديگه !
    باورت نميشه چه ترس مزخرفي بود ....خيلي بود سکته نکردم ........اونشب خيييييييييييلي جيغ زدم ....خيييييييييييييلي!و برا همين همه منو دعوا کردن :(

    پاسخ

    سلام
    اول يه سؤال! چرا پنجره اتاق خودتو باز نکردي؟
    خييييييييييلي باحال بود!! :دييييييييي
    يعني رسماً کمين کرده بودن و منتظر که پنجره ها باز بشه ها!!!
    اين جاش از همش قشنگ تر بود:
    «اومد در اتاق و باز کرد ...من نهههههههههه نکن !همه جا سوسکهههههههه...... و او که: خب بالاي سر تو هم سوسکه!»
    :دييييييييي
    :پيييي
    مي گم با اون همه جسد سوسک چي کرديد؟ نکنه اون عکسه که پنجره گذاشت کار شما بوده؟! :پي
    حالا ايشالا فاضلابتون رو هم که يارو کردن مي تونيد يه طرح قشنگ تر هم بزنيد! :دي
    از حالا بشين يه طرح جديد و به روز طراحي کن! اين آي لاو يو و اينا ديگه قديمي شده! :پييييي
    راستي در اون صورت مي توني شبا تو کتابخونه بخوابي! :دي
    خدا رو شکر اين مشکلتم حله ديگه! :پي