• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : ببار اي بارون ببار...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + 2066 

    سلام


    فکر کنم کنکور سراسري بود.

    تا 3، 4 صبح بيدار بودم. کم کم داشتم خواب ميرفتم که حس کردم يه چيزي گردنمو ميخارونه...

    بهش فکر ميکنم حال خودمم بد ميشه.. بعدش اون لباسو انداختم دور.. هرچي مامان ميشست ميگفت تميزه، دلم نميومد بپوشم :)


    کلا از مارمولک بيشتر خوشم مياد تا سوسک. چون باعث شدن سوسکاي حياطمون کم بشن.


    پاسخ

    سلام
    :ديييييييي
    پسر شجاع رو ببين! :دي
    مي گم اون وقت اين همون سوسکي بود که با پاتون خارونديدش؟! :->
    مراقب شست پا و چشمتون که بوديد؟ :پي