• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : ببار اي بارون ببار...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نام ندارم خب! 
    يه بار گوشيم دستم بود اونقدرررر دنبالش گشتم،اونقدر ترسيدم که خدا ميدونه
    گشتماااااااا. واقعا برام جالب بود وقتي گوشيمو تو دستم ديدم!
    پيش مياد

    پاسخ

    سلام
    :دي
    آخ جون، تا الآن شديم 3-4 نفر با پيشامدي اين چنيني!
    کجاست اوني که مي گفت در اين مورد تکم :دي