• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : قرار عاشقي...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 22 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گلدون 
    ولي من به اوني که دعوت کرد براي برگشتن به تبيان گفتم ميام!
    گفتم بچه ها هم ميان! چون به نظر منم همون " جا " مهم نيست.
    من دلم براي اون حال و هواي اونروزا تنگ شده
    :(
    چيزي که تو برسا از اون اولم نديدم

    پاسخ

    سلام
    مي دونم چي مي گي..
    معلومه که همه مون دلمون تنگ شده..
    :(
    منتها مي دوني چرا اون حرفو زدم؟ چون به شدت احساس مي کنم يه عده از حضورمون سوء استفاده کردن.. بعدم تا يه کم خوششون نيومد از يه سري مسائل، راحت بهمون توهين کردن...
    حتماً متوجه هستي چي مي گم که...
    :(
    البته من بر خلاف خيلي هاي ديگه، به جز اون جو ديکتاتوري اخير تبيان، خيلي ازش بدي نديدم! اما خرابش کردن... همونايي که برسا رو هم خراب کردن (اگرچه از اولشم آباد نبود به نظرم...)
    برسا هم که فکر کنم اکثراً بدونن، من تا مدت ها مقاومت کردم و عضو نشدم... حتي وقتي عضو نشده بودم هم يه بزرگي مورد کم لطفي قرارمون داد، به اين جرم که هنوز توي تبيان رفت و آمدي داشتيم...
    بعدم فقط و فقط و فقط به خاطر بچه هايي که برام مهم بودن و هستن عضو شدم... اون جا هم اگرچه يه دوره ايش نسبتاً خوش گذشت، اما شالوده ي برسا از اول مشکلاتي داشت که هميشه آزاردهنده بود...
    از همون اول متنفر بودم از افراط هاي يه عده... از عقايد يه عده... و خيلي چيزاي ديگه که همون بهتر که نگم، بلکه فراموش بشن... که نمي شن! :|
    خيلي دلم براي اون روزهاي تبيان تنگ شده.. اما يه حس بدي دارم نسبت به اعتماد کردن به يه فضاي مجازي همگاني...
    مي دوني چرا؟ چون يه عده چشم ندارن صميميت بچه ها رو ببينن... يه عده هم مي خوان چوب بگيرن و بزنن توي سر بقيه که ثابت کنن خودشون خيلي آدماي باايمان و خوبي(!) هستن و ماها هم يه مشت دختر احساساتي ه جوگير جلف!!!
    البته مسلماً اولش از صميميت همين دخترها (و بعضاً پسرها)ي به تصور خودشون جلف(!!!) تا مي تونن به نفع خودشون استفاده مي کنن، اما همچين که کارشون رونق گرفت و ديگه نيازي بهمون نداشتن، يا همچين که دعوايي شد و اون محيط ديگه به دردشون نخورد، مثل ... پرتمون مي کنن بيرون... (اين آخري مربوط به برسا بود بيشتر...)
    مطمئنم درک مي کني حرفام رو... به خصوص اون توهيني که به شخصيت دخترهاي پاک و صميمي ه سايت مي کردن...
    وگرنه مگه مي شه يادم بره اون روزها رو؟ اصلاً مگه مي شه؟!
    :(