به نام خدا
سلام
نميدونم چند تا پست رو از خوندنش محروم شدم
همون طور که ميدونيد اواخر شهريور مشهد بودم و نتونستم به دوستان سر بزنم
از مشهد هم که اومدم خبر بد پشت سر هم بود که برام سرازير شد
الان ميخواستم شکلک بذارم گفتم همين طوري بهتره. ولش کن. مي خوام يک آه از ته دل بکشم. اي خدا. باز اين پاييز اومد... بوي مرگ اومد...
نميدونم تو تهران چي شده و چه اتفاقاتي براتون افتاده. اما انشالله که همهي مشکلاتتون حل بشه. يه جورايي احساس همدردي با شما دارم. اما در مورد کودکي. من به دو دوران کودکي دوست دارم برگردم. يکي اون دورهاي که باعث شد کل زندگيم تغيير کنه اون هجرت نا مطلوب. برم جلوشو بگيرم تا شايد تو زمان حال ديگه آدم فرصت کشي نباشم. يکي هم اون دورهاي که در حق برخي ظلم کردم. حتي با اينکه نوجوان بودم شايد گناهي برام نوشته نشده. اما عذاب وجدانش داره هر چند وقت يک بار منو ميکشه. خيلي وراجي کردم... .