سلام

هه هه، زود سوار شو از قطار جا نموني! ;))

ببين اگه حال نداري خب نمي خواد چشاتو اذيت کني دخترم..
:)

اوهوم..
خب در ادامه نوشتم دليلش چي بوده :پيييييي

سلااااام
حالتون خوبه؟
دل به دل راه داره ها، همين ديشب مي خواستم بيام خونه تون :)))
اما راستشو بگم، يادم نبود کليد خونه تون رو زير کدوم گلدون :دي (=توي کدوم پستم!) گذاشتيد، بعد حالم خوب نبود سرم داشت مي ترکيد ديگه کشش نداشتم برم پيداش کنم، رفتم خوابيدم :(

خب هرازگاهي که پست قطاري بزنم، ديگه طولاني مي شه :))
در عوض تا يه مدت ديگه سرتون گرمه نمي گيد آپ کن :دي

بعدشم، خو من اين پست رو توي سه سري نوشتم و هي ادامه ش دادم، يه باره که ننوشتم :)))

من اصلاً باورم نمي شه که تو يک ماه هم تلاش کني بتوني کل اين پست رو بخوني :))))

سلام

آره خوب بود خداروشکر.. :)

آره يادمه گفتي زيادم از اين قضيه خوشحال نبودي :))

-------

تران حالا خودمونيم، يني همه ي اين طومار منو خوندي؟ p:)))))

هههههههههمممممم...
اتفاقاً ياد همين موضوع هم بودم، اما نمي دونم اصن چه طوري گذشت خو..
:(

زود برو دنبال فرم ت که کارت عقب نيفته.. يه وقت نذاري تا سفر بعدي من طولش بديااااااا :)))))))
تو کارتو انجام بدهههههه، بعداً براي ديدار من هم يه بهانه اي پيدا مي کنيم حالا! p;)))

سلام

من مي شه گفت اصن نترسيدم، فقط بار اول (بعد از نماز صبح) وقتي ديديم يکي داره در مي زنه يه کم ترسيدم، اما تا ديدم يه خانوم مسن ه ديگه نترسيدم؛ اما خب اين که يهو با جديت تمام اومد داخل خب يه کم جا خورديم :))))

سلام

اتفاقاً براي برگشت حرف خاصي ندارم.. يني خيلي معمولي گذشت..
آخه خواهر گلم، هنوز جوهر اين طومارم خشک نشده، اگه اونم بنويسم که مي ترسم لنگه کفش ملت بياد تو صورتم! :پييييي

........
واي فرشته، اين ناکجا و نامعلوم بودن ِ مقصد دارم لهم مي کنه..


........
قطار مي رود آهسته روي ريل دلم
قطار مي رود اما خلاف ميل دلم..
........

سلام

الهي بميرم، يني تا لحظه اي که داري مي خوني بايد طنين صداي منو توي گوشت تحمل کني؟! :پي
نخيرم تو تجسمت خوب نيس، اين منم که خوب مي نويسم ((:qq
ممنون :)

فردا دارم برمي گردم :|
در طول هفته هي مي خواستم بهت اس بزنم ابراز وجود :دي کنم، هي نشد.. مي خواستم بگم اگه رفتي يوني يه سوت بزن منم بيام، هي همش نمي شد :(

سلام

قطاره خودش مشکلي نداشت؛ حالا در ادامه مي نويسم دليل اين توقف ها چي بود :)

عزييييييييييييزم! کاش بشه و حتماً بريد.. :)
دلم مشهد مي خواد :"(
ايشالا بري و ما رو هم دعا کني..

سلام خواهري

آره بابا من توي برخوردهاي ديداري کم حرفم خو..

خب اسمشه ديگه.. فکر کنم خودشم دوست نداشته که ديگه صداش مي کنن الهام..

ديدار؟؟ نه بابا هنوز نديديمش که ازش شيريني بگيرم! :->


بله خب من کلاً همه چي رو قشنگ مي نويسم p:)))

سلام

خب اين عکسه برداشت آزاده ديگه! :)

سلام

اصن بريد با هم شيريني بخوريد، ايش! :)))

سلام

ديگه ديگه :))


واه؟

سلام

آره بابا! :))

جمله ي آخرتو خيلي بامزه گفتي! :))))))

:)