وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
همه چيز خور مي شويييييييييم! :))
نظرات :
2
خصوصي ،
32
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارسا زاهد
به نام خدا
سلام
پارسال مامان اينا رفته بودن بندر عباس خونه همکار بابام هم رفتن
بعد براشون سنگ تموم گذاشته بود
ماهي و ميگو....
مامان ميگفت اصلاً ماهيش بو نمي داد ميگش هم عالي بود و خورده بودن
به جز بابام
يعني وقتي فکر مي کنم نام ديگر ميگو ملخ دريايي ميباشد و وقتي ياد دست و پاي ميگو تو قصه هاي مجيد ميفتم، فرض محال هم سخته برام که يه روزي ميگو خور بشم(شکلک سبز)
ميگو بماند کله پاچه رو اگر چه آب و نخودش رو ميتونم تحمل کنم هم بماند حتي ران مرغ هم مگه سرخ شده يا کبابي شده باشه تا بخورم. آخه مزه خاصي داره و زود دلم رو ميزنه در ضمن همون چيزايي که رب انار کودکي! در لابلاي کله پاچه کشف ميکردند رو من در ران مرغ کشف ميکنم(...) :دي
پاسخ
سلام ... خب اونا که بندري بودن و طبيعتاً استاد ماهي و ميگو :) / ملخ دريايي رو جدي مي گن؟ يا فقط بي بي مي گفت؟ :)) / رب انار کودکي؟ :دي