وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
من به دستاي خدا خيره شدم.. :)
نظرات :
9
خصوصي ،
34
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شکلات تلخ
چقدر نکته آخرت قشنگ بود؛
چند روزه يک مرد نابينا دم مترو کاسه گدايي گرفته دستش،
يه مرد سوخته توي مترو دستمال کاغذي مي فروشه،
يه مرد معلول بساط لوازم و خرت و پرت پهن کرده،
يه پيرزنم چمباتمه زده و نشسته...
يعني اين روزا صبح ها که ميخوام برم مترو همه اش از غصه دلم ميخواد بترکه!
و همه اش به همين فکر مي کنم، سلامتي! که تاجيش بر سر ما و نمي بينيمش....
روزگار...
پاسخ
سلام
ععععععععععععع! من مطمئنمممممممم اينو جواب داده بودم کهههههه! پس جوابم کوش؟! Oo !
احتمالاً جوابو پاک کردم که ويرايشش کنم، بعد دوباره ثبتش نکردم..
-----
:(
فداي دل مهربونت..
واقعاً همين طوره.. کاش ببينيمش..
اللهم اشف کل مريض..