وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
از جنس پرواز...
نظرات :
3
خصوصي ،
40
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
روانے
رب .. تو هم.رفتي مشهد تهي برگشتي:-D
پاسخ
:|
من پارسال که رفتم تهي برنگشتم، له برگشتم! :|
خودم که هيچ.. له شدن و زجر کشيدن عزيزم رو جلوي چشمم، در محضر امام رئوف ديدم..
از همون اهواز پشيمون شديم تا وقتي که برگشتيم و با اون حال پامون رسيد خونه..
چيزايي رو ديدم که بعد حدود يک سال، هنوز صحنه به صحنه ش جلوي چشممه.. هنوز مشهد که هيچ، فرودگاه اهواز هم که مي رم گريه م مي گيره.. مي سوزم.. درد مي کشم..
مي خواي قسم بخورم تا آخر دنيا هم هيشکي حتي درک نمي کنه چه طور و چه بلاهايي...؟
مي خوام بگم دردم فراتر از تصور بود..
تا مدت ها باهاش قهر بودم حتي..
مي خوام بگم حرفي که مي خوام بزنم شعار و از سر بي دردي نيست..
اما امام رضا کسي نيست که بشه باهاش قهر موند..
روان..
نمي شه گفت آدم بره پيشش و دلش فرقي نکنه..
نمي خوام حرفمو بهت تحميل کنم..
اما..
نمي دونم يهو قاطي کردم..
ببخشيد مي دونم چرت گفتم..