• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : يه آسمون آبي سقف اتاق منه..
  • نظرات : 13 خصوصي ، 70 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + نعنا 
    سلام
    باور کنيد من اينجا را مي يام مي خونم
    اما خو پست هات زيادن تا همه را مي خونم حرفم ديگه نمي ياد
    مشکل از منه شما به بزرگواري خودتون ببخشين:|
    اينو گفتم که نگين چه دوست بديه وبلاگ ما سر نمي زنه :|)

    از بد قوليه اين تعميرکارام نگيم بهتره(شکلک يه آدم بي اعصاب) :پي
    پاسخ

    سلام ... ممنون گلم :) / البته اين پستم اولش خيليم فجيع طولاني نبودا، اما خو بچه م هي رشد کرد و قد کشيد تا به اين جايي رسيد که مي بيني :))))))))) // اختيار داري عزيز اين حرفا کدومه :) // اون که اوف، ينياااااااااا.. هه هه بي خيال، خون خودمونو کثيف نکنيم، آيفون ما که درست شد :))
    + رب 
    بگو خو!

    نهايتش اينه که خوشم نياد ديگه :))چيزي نيس که :))))
    پاسخ

    :))
    + رب 
    "آره! جزوه هاي تستمم توي وبلاگ شوما پهن کردم که همش اون جا پلاسم!"
    :)))))))))))))))
    خو بسيار سفر بايد کرد و اينا ديگه ..بعد سفر با قطار باشه و تو قطار با چند شخصيت جديد و متفاوت هم باشي خو تجربه ت زيادشده ديگه ............................................
    چقددددددددددددد خوبه اين روزا تکرار کلاه قرمزي ميذاره !:)
    پاسخ

    سلام ... :) / آرهههههههه! ديشب ديدمش! :))) البته به وسطاش رسيدم. خوبه واقعاً، يه جور لطيفي بامزه س! :)
    + رب 
    الان فميدم چرا چمدونت اين شکلي شده !
    تو هر سفر هي کوله بارت پرتر شده ، هي سنگين شده آخرشم شيکسته ديگه ..
    ولي چقدددددددددددددد تجربه داري ننه گوياااااا(جدي ميگم)
    دوره قاجار هم قطار بود؟

    p;))
    پاسخ

    سلام ... يني ديوونه ي اين ارتباط برقرار کردنت بين نوشته ها و عکسا هستم :پييييييي (همينه ديگه، مي شيني به ارتباط موضوع ها فکر مي کني که اين قدر آروم مي خوني ديگه :)) ) / ههههه اون وخ الآن از کجا به تجربياتم پي بردي؟ :پي / والا دوره قاجار رو ديگه بايد از حس پرسيد :پييييييي {حسسسسسسسسسسسس؟ کوجاااااااااااااااااايي خو؟ :( صداي منو مي شنوييييييييييييي؟}
    + رب 
    داري تست ميزني همش که انقد دير جواب ميدي؟
    آره منم انقد استرس دارممممم اصن نميدونم چجوري زمانبندي کنم برا تست هام !
    :)))
    چقد نرديکه!!
    الان ديدم ..
    من دانشکده تربيت دبير شريعتي مي باشم..
    پاسخ

    سلام ... آره! جزوه هاي تستمم توي وبلاگ شوما پهن کردم که همش اون جا پلاسم! :پيييييي / بي خيال، قراره يه تجربه بشه ديگه.. (الآن اينو نگم چي بگم؟ :دييي) حيف کاش اون ورا بودم که آش هم مي پختيم :پيييييي (حالا خوبه تا همين پريشب اسفند رو آتيش بودم که تو سياره خودمون باشما :دي)
    + رب 
    اون کامنتتو جواب دادمااااا کلللي هم جوابيده بودم ..ولي ثبت نشده بود الان زدم ثبت شه بعد خو پريد:|
    بعد منم الان حسش نيس دوباره همونا رو بنويسم:)))

    پاسخ

    عععععععععععع نمي خوااااااااام، يالا جوابمو پس بده! :پي
    + رب 
    واقعا اون شيوه نخودي نخودي نوشتنت جواب داده بودا ...الان اين آخري و جوووونم داره بالا مياد تا بخونم :)))
    هنوزم وسطاشو نخوندم :))
    پاسخ

    آره داشت جواب مي دادا، زدم خرابش کردم! :))) / وسطاش مونده؟! خو لااقل به ترتيب بخون که متوجه بشي چي نوشتم! p:)))))
    + رب 
    براچي دعوا ميکني بچه؟!
    چرا ميزني تو سرش آخه !همه سلول خاکسترياشو کشتي!

    خودمونيم ازين بچه دعوايي ها بوديااا
    اصلا ازت انتظار نداشتم
    پاسخ

    سلام ... اشتباه نکن، اوني که داره کتک مي خوره منم! :هق ;q // يني به بزرگيم چقد مي خوره دعوايي باشم؟ بچگيم صدبرابر از اينم مظلوم تر بودم! :)))
    + رب 
    هنو که نخوندم اما کم کم ميخونم ميگم افسرده شدم يا نه ..
    خو عزيزم يه پست ميزدي يهو !
    ميترسم اين پستت سنگين شه ديگه باز نشه p;)))

    ولي نثرت قشنگ بود ديدم !!:))
    پاسخ

    سلام ... اتفاقاً وقتي نوشتمش گفتم اي بابا اين که يه پست شد خودش! :دي حيف شد بايد مستقل ثبتش مي کردم، حروم شد :دي (حروم از اين لحاظ که توي اين بي سوژگي {چقدم که من کم حرف شدم اين روزا!! :پييييييييي}، همچين متن طولاني اي رو گذاشتم توي پيوست! :دي) / خب مي خواي براي اين که سنگين نشه، براي ادامه مطلب هم يه ادامه مطلب ديگه بزنم و برم صفحه بعد :پي
    به نام خدا
    سلام
    هوممم چه پراگرسيوهايي اضافه مي‌شه :!!:دي
    قطار بليطش هم گرونه و هم گير نمياد
    با اتوبوس نميشه اون حسي که ميگيد رو تجربه کرد :؟ :دي
    پاسخ

    سلام ... قطارم گرون شد؟ / نه نمي شه! :پي .. چرا خو شايدم بشه نمي دونم.. ولي قطار يه حس قشنگي داره برام هميشه.. به هر حال نسبت به اتوبوس راحتتر هم هست و آرامشش بيشتره..
    + رب 
    گويا!
    بازم گير دادن؟
    :(
    چي شده آخه ..:((
    پاسخ

    پايين نوشتم.. / صبر کن دارم خصوصي و عمومي کم‌کم جواب مي‌دم :)
    + گل بيگم 
    دوستشون نداشتي؟فک ميکردم وقتي ميپوشيش لااقل بگي اندازت بود.نبود. خوشت اومد.نيومد...هوم
    :(
    پاسخ

    سلام ... اين چه حرفيه؟ :(( معلومه که اندازه بود و خيلي هم خوشم اومد.. خيلي خيلي هم شرمنده محبتت هستم.. سليقه تو هم که حرف نداره.. به جان گويا از ته دل مي‌گم.. شرمنده، حق داري دلخور بشي، اما اين‌قدر حالم بده که.. شرمنده.. واقعاً يه دنيا از لطف هميشگيت ممنونم..
    + رب 
    :(
    هومممم
    ...............
    ميدونستم بازم به بارون گير ميدي هاااا
    جدي ميگم
    بارون مياد يچي ميگي ؛ نمياد يچي ميگي..
    چيکا کنه بنده خدا آخه

    -insane!
    :))

    ................................
    کدم اينه !0000

    -
    پاسخ

    سلام ... واقعاً؟! يني اين‌قدر تکراري و قابل پيش‌بيني هستم؟ :دي هوم.. :( / اون اينسين رو با من بودي؟ :ديييييي خوب گفتي خدايي قاطي‌م.. :)))))))) // کد رند دادم بهت، بده؟ :))) // مي‌بيني تران؟ وقتي خورد خورد مطلب اضافه مي‌کنم، همشو مي‌خوني! :پي يادم باشه از اين به بعد پست‌هاي پراگرسيو بذارم که بشه خوندشون :))))))))) / کلاً متد خوبيه وقتي بخوام مثلاً چيزي رو توي وبلاگم به يکي ياد بدم :پي
    + رب 
    ععععععععع قبلي که خصوصي نبود ...چه وعضشه چرا وبت بصورت خودکار نميفمه چي خصوصيه چي نيس! ايش!
    پاسخ

    من معذرت مي‌خوام :ديييي درستش کردم :)
    + رب 
    آخييييي تولد چرا نگرفتي برا بچه ...
    برم بخونم ببينم اين اسفندي جماعت چجورين..

    از دکي ب چخبر؟؟چي شد؟

    ...................................
    ديروز دو تا از دوستام يکم در حد چندديقه دير رسيده بودن و با وجود تماس قبلي (که تروخدا 10 ديقه صبر کنين داريم ميايم )آموزش بسته بود و نتونسته بودن پروپوزالشونو تحويل بدن..
    بععععععععد يه تيکه از پارتيشن بنديشون بالاش بازه ..اينام پروپوزالاشونو از بالا پرت کرده بودن تو اتاق و اومده بودن :)))
    گفتم شايد تجربه ديگرون به دردت بخوره امروز
    p:))
    دکي ب قبول نکرد از بالاي در که نه ديگه از روبرو پرت کن ..حداقل دلت خنک شه :))))
    پاسخ

    سلام ... مي‌خواستم توي بعدنوشتام بنويسم، حسش نبود :))) حالا خوندي؟ چه‌طورين؟ :))) /// امروز رفتم يوني، دکي بيرجندي داشت مي‌رفت بيرون گفت بذار تو باکسم. بعدشم صبر کردم کلاس دکتر فرحزاد تموم بشه، رفتم پيشش و حرف زديم، قرار شد توصيه‌مو بکنه.. (آخه صدساله ايشون موضوع من رو اوکي کرده و اون دوتاي ديگه ايراد مي‌گيرن..)؛ ديگه نمي‌دونم حالا يادش بمونه بهشون بگه، نمونه.. بعد حالا اگرم بگه، اونا يادشون بمونه، نمونه.. نمي‌دونم ديگه.. هرچي هست بيرجندي فقط تا 15 ام هستش، و اين يني که تا قبل از عيد کارم جوابي نخواهد داشت. فرحزاد هم گفت حرصشو نخور، برو خونه‌تون يه‌کم ذهنت باز بشه خستيگت در بره، بهشم فکر نکن، بالاخره تصويب مي‌شه ديگه :)))) (فکر کنم قيافه‌م تابلو بود که دارم ديوونه مي‌شم ديگه :پي) / ديگه تا بعد از عيد ببينم چي مي‌شه |:)))
     <      1   2   3   4   5      >