”گاهنامه باران“
سوگند به انتظار
که نگاهش سوخت
و باران نيامد
سوگند به زمان
که باران دو گاه نمي آيد
آنگاه که ابري نيست
و آنگاه که جز ابر
ابر
هيچ چيز ديگري نيست
سوگند به اشک
که اينجا هيچگاه باران نمي آيد