وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
تا تو نگاه مي کني...
نظرات :
16
خصوصي ،
42
عمومي
پارسي يار
: 0 علاقه ، 3 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حس غريب
از حرم که اومديم بيرون،
يواشکي دارم تعريف ميکنمااا به روش نياري يه وخ!
برگشت بهم گفت: اصلا کي گفته حضرت عباس باب الحوائج هست؟
من قبول ندارم! چرا حاجت منو نداد؟ اينا همش دروغه!
برگشتم گفتم مگه چي خواسته بودي؟
گفت ديشب دندونم درد مي کرد! خواستم شفام بده نداده!!!
بغض کرده بود، تو صحن نشسته بود و اصلا دلش نمي خواست بياد تو!
با خودم گفتم، همه زندگيمون همينيم!!! همينقدر پر توقع و بچگانه رفتار مي کنيم!
پاسخ
سلام ... :"(