تحلیل آمار سایت و وبلاگ از سری ماجراهای گراهام بل، تقدیم می شود!! - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

 

به نام خدای رحمن و رحیم

 

سلام

 

-----------------

 

اینقد وقت نکردم بنویسم که کم کم داره بیات می شه! پوزخند

 

خببببب..

ماجراهای گراهام بلی ِ ما رو که یادتونه؟ شوخی

 

هوووووووووم، خب بعد از این که پنج شش ماه پیش بالاخرههههههههههه تلفنمون وصل شد، و بعد از این که بعد از نمی دونم چقددددرررر بالاخره ای دی اس المونم وصل شد، فکر کردیم دیگه زندگیمون نرمال می شه دیگه.

اما خب قطعی های گاه به گاه تلفن (به خصوص وقتی برق می ره!!) گاهی کفری مون می کرد و همچنان هم این مشکلات برقراره.

 

 

این رو هم خلاصه بگم که حدود یک ماه پیش ای دی اس المون قطع شد و بعد از یک هفته وصل شد و خلاصه کلی از کار و زندگی افتادیم.

حدود ده روز پیش هم بود که دوباره نتمون قطع شد، و بعد از چند روز فهمیدیم منتقل شدیم به یه شرکت دیگه (چند تا شرکت هستن که ادسل مخابرات رو ساپورت می کنن).

وصل شدن به این یکی شرکت هم یکی دو روزی طول کشید اما سرانجام مشکل حل شد و دوباره ادسل دار شدیم، و خب سرعت هم یه کم بهتر شد (بماند که دوباره یه کم افت کرده اما بازم بهتر از قبل ه) و خلاصه گفتیم دیگه ان شاءالله که زندگی مون عادی شده! ترسیدم

 

تا این که...

 

برم یه کم دیگه میام بقیه شو می نویسم! پوزخند

 

---------

 

اومدم مؤدب

 

پنج شنبه صبح تلفن زنگ خورد و مامانم جواب داد.

(مکالمات رو نقل به مضمون می کنم)

 

(صدای پشت تل): سلام. ببخشید اونجا کجاست؟

گیج شدم

مامان: سلام؛ و.. (انگار نام خانوادگیمون رو بهش می گه)

ـــ عذر می خوام خانم فلانی، من بهمانی هستم گل فروشی سر کوچه تون! خواستم بگم این خط تلفنتون مال منه!!

 وااااای

وااااای

وااااای

مامان: گیج شدم باید فکر کرد وااااای

ـــ من دو تا شماره ی متوالی که یکیش این شماره هست رو از مخابرات گرفتم (شماره ها رو هم می گه).

اما حالا انگار شما دارید ازش استفاده می کنید!

مامان: این شماره ی خودمونه آقا، خط ها که عوض شدن این شماره رو بهمون دادن!

ـــ نمی دونم بهرحال این شماره ی منه! الآن هم قبض برای من اومده، می تونید بیایید گلفروشی بگیریدش!

مامان: خب خط که مال خودمونه! شما برید مخابرات پیگیری کنید ببینید جریان چیه!

ـــ خط "شما" مشکل داره، "من" برم پیگیری؟!

oO !

 

خلاصه مکالمه تموم می شه و ما می ریم تو فکر که این چی می گه اصن؟! باید فکر کرد

 

می شه گفت مطمئن بودیم که اشتباه از مخابراته و شماره ی ما رو اشتباهی به اون هم دادن، و خب لابد حق رو به ما می دن دیگه! چون ما همون سری های اول شماره رو گرفته بودیم.

 

خلاصه رفتیم دم گلفروشی و قبض رو ازش گرفتیم، و دیدیم که بعله! قبضی با شماره ی ما اما به نام اون آقا و با آدرس مغازه ش دستشه!

نوع مصرفش هم تو مایه های نوع مصرفی ما بود. مثلاً من می دونستم چند روزی که نت قطع بوده از اینترنت هوشمند استفاه کردم و باید حدوداً فلان مقدار توی قبض اومده باشه، یا مثلاً حدوداً چه میزان مکالمه ی خارجه داشتیم، و مکالمه ی داخلی هم حدوداً مثل وقتای دیگه بود، و غیره.

 

خلاصه..

از اون جایی که ما این مدت هروقت مشکل مخابراتی برامون پیش اومده پنج شنبه بوده شوخی، دیگه مجبور شدیم تا شنبه صبر کنیم.

 

توی این فاصله هم همش هی داشتیم تحلیل می کردیم که چی شده و چی نشده و چی می شه و اینا!

به خصوص که توی این چند ماهی که شماره عوض شده برای ما قبض نیومده بود و ما هزینه ی مخابرات رو از طریق 1818 پرداخت کرده بودیم.
(دقت کردید اخیراً چقد وبم تبلیغاتی شده؟ بلبلبلو خو بحران اقتصادی بیداد می کنه دیگه! پوزخند)

یهو گفتیم نکنه حق رو بدن به این آقا که قبض به نامش صادر شده!

با این حال این احتمال رو خیلیییی کم می دونستیم.

ترسمون بیشتر از این بود که ان شاءالله وقتی حق به ما داده شد (تقریباً مطمئن بودیمپوزخند)، نکنه یه وقت این آقا یه جوری شر بشه و خلاصه از این فکرا.

ینی دیگه واقعاً حوصله ی شماره ی جدید رو نداشتیم! ایییین همه مدت طول کشیده و شماره رو به همه دادیم، باز تازه هنوووووز یه عده شماره ی جدیدمون رو ندارن. دیگه کی حال داره از اول به همه شماره بده! وانگهی، اگر شماره عوض می شد باید از اول تقاضای ای دی اس ال می دادیم! که با توجه به اذیت هایی که دفعه ی پیش در این راه شده بودیم، واقعاً دلمون نمی خواست همه ی مراحل از اول تکرار بشه!

 

 

خلاصههههه..

امروز (شنبه) صبح بابام رفت مخابرات منطقه.

بعد از کمی از این اتاق به اون اتاق شدن و توضیح شرایط و اینا، بهش گفتن که خط به اسم خودتونه و اشتباهی برای اون آقا قبض صادر شده و خلاصه مشکلی نیست. اون آقا هم خودش باید بیاد پیگیری کنه تا تکلیف خطش معلوم بشه. شما هم برای این که از این به بعد قبض به نامتون صادر بشه، برید دفتر مرکزی مخابرات (یه ور دیگه ی شهر) و مشکلتون رو بگید تا مشکل نام و آدرس درج شده در قبض رو برطرف کنن.

دیگه بابا این کار رو هم می کنه و خداروشکر ایننننن مشکل گراهام بلی هم به خیر و خوشی تموم می شه! آفرین

و ما به این می اندیشیم که ینی مشکل بعدی چی می تونه باشه! ترسیدم قاط زدم :|

آخه توی این چند ماه اخیر، هی همش مشکلات مخابراتی داشتیم! هر دفعه یه چیزی!

ینی توی این چند ماه اخیر ما به اندازه ی تمام عمرمون به مخابرات و ادارات مربوط و نامربوطش رفت و آمد داشتیم، یا این که هی باهاشون تماس می گرفتیم و همشم پشت خط هاشون می موندیم که یا مشغول بود یا به زحمت می گرفت!

 

 

اینو هم خلاصه بگم:

ظهر بابا رفته دم گلفروشی و به طرف گفته که من رفتم مخابرات و این طوری شد و اینا. آقاهه هم خداروشکر راحت پذیرفته، و بعد به بابا گفته که تازه اون یکی شماره (بالا گفتم که دو تا شماره ی متوالی گرفته بوده که یکیش مال ما بوده و یکیش چیزی دیگه) هم برام قطعه!!

ینی ببینین این بنده خدا دیگه چه بساطی با مخابرات داره!!!

 

 

واقعاً این اداره ی محترم را چه می شود؟!!


[ شنبه 92/11/19 ] [ 11:59 عصر ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 55
کل بازدیدها: 286094