تحلیل آمار سایت و وبلاگ تا تو نگاه می کنی... - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

----------

1)

دیدی این بچه‌هارو؟ وقتی می‌خوان عشقشونو به والدینشون ابراز کنن، یا نه، اصن وقتی می‌خوان خودشونو پیش پدر مادرشون عزیز کنن.. خب بچه‌ی خوبی می‌شن.. خیلی خوب و مؤدب و حرف‌گوش‌کن!

اما همون بچه وقتی یه چیزی می‌خواد و هیچ رقمه نمی‌دن دستش، فوقش یه‌کم صبر کنه.. یه‌کم دیگه.. بازم یه‌کم دیگه.. بعد یهو می‌زنه زیر گریه!
نه که صبرشم کم باشه ها! اتفاقاً به نظر خودش خیلیم صبوری به خرج داده! اما خب ظرفیتش از مامان باباش خیلی کم‌تره..

یهو قاطی می‌کنه.. بداخلاق می‌شه.. قهر می‌کنه.. حتی گاهی بی‌ادب می‌شه..

اما نظر ِ محبت‌آمیز مامان بابائه کم نمی‌شه که نمی‌شه.. عشقشون به بچه اگه بیشتر نشه کم‌تر نمی‌شه..

مامان بابائه می‌دونن کوچولوی دل‌شکسته‌شونم هنوز عاشقشونه.. فقط داره خودشو لوس می‌کنه که نگاش کنن..
ازشون روبرمی‌گردونه ها، اما زیرچشمی داره اونارو می‌پاد..

 

2)

خدایا!

ما همون کوچولوهای عاشقی هستیم که ازت توقع‌ها داریم! به‌نظر خودمون خیلیم صبوریم! گاهی این‌قدری صبر می‌کنیم که دیگه احساس می‌کنیم داریم منفجر می‌شیم!

حالا اگه بی‌ادبی‌ای کردیم.. اگه صدایی بلند کردیم..
اگه رومونو یه کوچولو کردیم اون‌ور..
خب داریم خودمونو پیشت لوس می‌کنیم که جلب توجهی کرده باشیم!

اما حواسمون به نگاه پرمهرت‌م هست...

خدایا..
تو هم که حواست به زیرچشمی نگاه کردنمون هست که؟!


3)

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟
 
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم، بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر، نامه سیاه کردن است

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم
این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

لیک چراغ ذوق هم این‌همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟
این هم اگرچه شکوه‌ی شحنه به شاه کردن است

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

بوسه‌ی تو به کام من، کوهنورد تشنه را
کوزه‌ی آب زندگی توشه‌‌ی راه کردن است

خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است

شهریار

 



[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 2:48 عصر ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 285108