• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : قطار، مي رود آهسته روي ِ ريل دلم...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 48 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    به نام خدا
    سلام
    به به مبارک باشه قالب جديدتون:‏)‏
    الان با گوشي براي اولين بار ديدم.‏ يه رنگ سبز زيبا با گل هاي قشنگتر
    انگار يه وبلاگ تکوني درست و حسابي کردينا:‏) ‏
    مبارک باشه ‏:‏)‏
    چون ‏?ميخوام ‏?غلط ‏?املائيم ‏?زود ‏?اصلاح ‏?بشه،‏ ا?ينجا ‏?ميگم
    آخه اون يکي جا که خونه خودتونه،‏ شيشه رب انار رو ميگم،
    نمي دونم چرا با موبايل نمي تونم ديدگاه بذارم
    خانوم ترانه هم که اينجا خونه خودشونه حتما قبول مي کنن
    :دي
    تو ديدگاهم تو رب انار ميخواستم بنويسم انگارا
    ‏ که اشتباه دستم رفت رو ‏ ‏‏"م‏" و نوشتم امگارا
    پاسخ

    سلام
    ممنونم
    اوه چه حوصله اي، حالا اين قدرام اين ايرادهاي تايپي مهم نيستن که :دي
    + 2066 
    سلام
    چين عجب شد اين وب با گوشيم باز شده :)

    خواه پند گير ...
    شما بيشتر بنويس كيه كه بخونه :دي

    شوخيدم.هر چقدر بنويسين ميخونيم.اين پستم كامل و با دقت خوندم
    باور نداري؟ نه؟
    بيا امتحان بگير
    بيا ديگه

    :ديي
    پاسخ

    سلام
    از دست شما جناب هاوايي! :دي
    + رز 

    سلام

    بالاخره تونستم تا آخر اين قسمت از فيلمنامه ي زندگيتو بخونم

    "هيچ وقت فراموش نکن، اين که تو هم هر لحظه بازيگر مهمان زندگي کساني هستي که سر راهشان قرار مي گيري! پس در توقف کوتاهي که در زندگيشان داري، تأثيرگذار باش، بياموز، بخندان، دلي را شاد کن؛ و برو"

    خيلي خيلي تامل برانگيز بود و بسيار زيبا...

    من خودم هميشه سعي كردم لاقل اگه نتونم تاثيرگذار باشم(البته نهايت سعيمو كردم و ميكنم)

    يه چيزي از زندگي كساني كه سرراهشون قرار مي گيرم ياد بگيرم و تو زندگيم ازشون استفاده كنم و حتي دلشونو شاد كنم...

    گويا خيلي قشنگ مي نويسي...

    واقعا غبطه ميخورم و گاهي هم حسوديم ميشه بهت...

    صورتي باشي...


    پاسخ

    سلام رزيييييييييييييي :)
    لطف داري عزيزم :)
    معلومه که تأثيرگذار هستي :)
    خيلي خوبه که هم ياد بگيريم و هم ياد بديم :)
    و من شديداً به اون شاد کردن دل آدما اعتقاد دارم... توي دنيايي که همه به همه خنجر مي زنن، به نظرم خيلي قشنگه که بتونيم خنده به لب و شادي به دل آدما هديه کنيم... مگه چي مي خوايم از اين دنياي...
    لطف داري خواهري، زبان و لحن صميمي و دوست داشتني تو رو که من هيچ وقت نمي تونم داشته باشم.. :)
    به نام خدا
    سلام
    علي جون خب يکي موافق بايد باشه و يکي مخالف ديگه
    :دي
    :پي
    پاسخ

    :دي
    + 2066 

    نههه يه وقت نريد بيشترش کنيدااا

    مظورم اين بود شما که اااااين همه نوشتيد چرا از ديالوگ ها ننوشتيد. وگرنه حجمش که ميزانه ميزان بود:دييييي


    بعدش من نميدنم چرا پارسا همش مخالف منه. پارسالا اينجوري نبود!! :پيي

    هااا اووو نانچيکو رو وده مه!

    پارسا زنونه يک (اي بابا :دييي. يعني پارسا رو ميزنيم. مثل خواستگار زنون)

    پاسخ

    سلام
    نه ديگه، گفتيد و منم قبول کردم که دفعه ي بعد طولاني تر بنويسم :دي
    + ربمممممممممم 
    ايش به اين کامنت دونيِ بي ظرفيتت! ايش!
    پاسخ

    :)
    + ربمممممممممم 
    "
    واااااااي ترانه!
    فکر کن! اون وقتي که داشت دعوامون مي شد (يعني شده بود ديگه :دي)، حالا اون وسط من داشتم کله ش رو پيش خودم تحليل مي کردم! چند ثانيه اي که همه ي نگاهم به فرق سرش بود ببينم اين کچل محسوب مي شه يا نه!"
    من فککردم فقط من اينجوري ميشمممممم
    پاسخ

    سلام
    خب اين قدر شکلک پشت سر هم نذار، وسطش يه اسپيسي چيزي هم بزن! :)
    ولي با کپي پيست خوندم، روي گوشي هم درست نمايش داده مي شه :)
    خب از بس حرف از کچلي زدي منم حساس شدم :دي
    به نام خدا
    سلام
    به علي بگوييد:
    اين فيلم‌نامه اون قدر قدرت داره که بيشتر چيزايي که مي‌خواد بگه رو با لبخند و نگاه و حرکت انجام ميده.
    تو پانتوميم حرکات و نگاه‌ها مصنوعيه. و خيلي‌ها که نديده باشن شايد نفهمن پانتوميم کار چيکار مي کنه.
    اما تو اين فيلم نامه که بيشترش، خاموشه :) ، اون قدر حس وجود داره که هر خواننده‌اي رو به تصويرهاي شفاف مي‌رسونه

    راستي اينو ديدم
    "گويان: 555 555 555"
    مي‌دوني ياد چي افتادم؟
    :دي
    اول به اين فکر نکردم که فقط سه تا 5 يعني 555 معني اون چماق رو مي‌ده. بعد با خودم گفتم الان يعني دست خانم گويا نانچيکو دادي
    :دي
    از اون سه چوبه‌هاش که تو ووشو استفاده مي‌شه
    :دي
    پاسخ

    سلام
    واااااااو ممنون!
    :دي
    شنيديد علي آقا؟ فيلم نامه ي من خاموشه!
    :پي
    کلاً بازيامون زيرپوستي بود :دييي
    نانچيکوي سه چوبه؟ :پييي :ديييييي
    (چه شکلي ه اين سه چوبه؟ اگرم ديده باشم يادم نيست..)
    + 2066 

    وااااي. آخر سرمو به باد ميدم :(


    *خيلي خيلي خوب! بود.




    :ديييي

    پاسخ

    :دييييييييي
    :555:
    :پي
    + 2066 

    گويان: 555

    هاوايي: نه خوب بود!


    گويان: 555 555 555

    هاوايي: خيلي خيلي بود


    گويان: :)

    پاسخ

    :دييييييييييي
    + 2066 

    سلام


    اول سرم سوت کشيداااا :دي

    ميگفتم بايد يه قانون بذاريم که هيچ کي پست طولاني نزنه، هيچکي هم بيش از 2 تا نظر نذاره!(وب منم منطقه آزاد کامنت گذاري ه)

    آخه يعني چي الان بايد نيم ساعت بشينم اين همه پست و نظراتو بخونم!

    چند باري وسوسه شدم که نظراتو لااقل نخونم. اما چه کنيم با اين حس فضولي!!!

    .

    .

    .

    خوندم :)))

    موزيک پاياني فيلمتون منو کشته! :دييي

    نفر آخر کي بود از کوپه رفت بيرون؟ چرا کوپه رو تميز نکرد؟

    بعدشم اجازه ميدين يه ايراد بزرگ به نوشته تون بگيرم؟به هرحال من ميگم (مثلا شما گفتي نچ :ديي)

    چرا اين متن، ديالوگاش کمه؟ بازيگرا پانتوميم بازي مي کردن؟ :پيي

    مخصوصا اينکه آخرش باهاشون دست دادين و خداحافظي کردين. يعني باهاشون آشنا شده بودينو حرف زدين و .... فقط که آي کانتکت نداشتين! :دييي

    خلاصه اينکه دفعه بعد بهتر و کاملتر بنوسيد. ايششش


    پاسخ

    سلام
    آدم وقتي بعد از 2-3 روز بياد همينه ديگه!
    شما هم مثل بقيه زود بيايد که مرحله به مرحله بريد جلو! :دي
    اتفاقاً نظرات از خود پست بهترن که :دي
    نفر آخر اون دو تا خواهر بودن! به من چه! :دي
    نچ اجازه نمي دم! :555: :دي
    خب اگر مي خواستم تماااااام اون يه روز با ديالوگاش رو بنويسم که خييييييييييلي طولاني مي شد! اون وقت اولين نفري که صداش درميومد از پست طولاني خود شما بودي! :پي
    بالاخره چي؟ محدوديت حجم پست يا پست کامل؟!
    بعدشم اين که، کاملش رو توي کتابي که گفتم بخونيد :دي (البته اگر بنويسمش :پي).. ديديد وقتي توي نت دنبال يه مقاله مي گرديد، اکثر جاها فقط يه ابسترکت ازش مي ذارن، بقيه ش رو بايد پول بدي بخري! اينم همون! :->
    باشه، سفر فردا رو کامل مي نويسم، اما بايد بخونيد ها! تازه ازش امتحانم مي گيرم :دي
    + رز 
    سلام

    من بعدا ميام

    اومدم بگم ديشب خوابتو ديدم تو و ترانه چيكار مي كردين تو خوابم؟؟؟


    پاسخ

    سلام
    بعداً حتماً بياي ها! :)
    چه خوابي؟!
    تعريف کن! :)
    ديدي اومدم
    واي چجوري برعکس ميشني .. من اينجوري ميشم
    قطارم زياد دوست ندارم .. حوصلم سر ميره .. هواپيما و ابرا رو بيشتر دوست دارم
    به عنوان روانشناس ميتونم بگم که برعکس ميشيني تا مسيري که داري ميري رو ببيني همراه با گذشتش .. اما يه چيزي که هست اينه که من از دوست ندارم ديروزم که ديروز بود رو به امروزم بيارم .. نميدونم شايد حس تازگي يا عدم مرور يا تکرار .. شايد دوس ندارم ببينيم که از زمين خاکي شروع کردم
    هي منو سوق ميدين سمت زيگموند بوق .. دهههه .. نکنيد اين کارو با من

    استعداد بازيگري و کارگرداني هم داريا
    پاسخ

    سلام مجدد
    خوش اومدي! :)
    هواپيما رو هم به خاطر سرعت و زمان کمش دوست دارم، اما توي قطار يه آرامش خاصي هست که برام خيلي قشنگه، به علاوه ي اين که پرماجراتر هم هست! در کل گاهي با اين مي رم گاهي با اون.
    واااااااااااااااااااي روانشناسه!
    زدي به هدف!!
    دقيقاً!! دقيقاً من همش نگاهم به گذشته ست!
    يعني خيييييييييلي در گذشته سير مي کنم!!
    و خيييييييلي هم به داشته هام وابسته هستم!
    (يادمه زمان صندليم هم وقتي صحبت از تنوع طلبي تو شد، به اين نتيجه رسيديم که خيلي با هم مي فرقيم! دقيقاً تو رو اين طور تحليل کردم و خودتم تأييد کردي که همش دوست داري چيزاي جديد رو تجربه کني!)
    واي روانشنااااااسه!
    بهت اعتقاد پيدا کردم!
    مي خوام بيام پيشت براي مشاوره و اينا!
    :دي
    فقط خداوکيلي هي نرو سمت زيگموند بوووووووق که اين وصله ها به من نمي چسبه!! :پييي
    :پي
    ممنون، پيشنهاد کار نداري برام؟ :دي
    البته نويسندگي و کارگرداني باشه، بازيگري نوچ! :پي
    مينا: واه! حالا يه چيزي گفتم جنبه داشته باش! :دي
    + رب بيدم ربببببببب 
    :دييييييييييييييييييييييييي
    چقده خنديدم همييي!
    والا اين کتابخونه انقده کچل داره که گاهي حس ميکنم شرط استخدامشون "کچلي"بوده!!
    فککنم کچلايي که ديدي بيشتر از کچلايي باشن که من ديدم :دي
    يه روز بريم اين قضاياي کچلي رو برا هم شفاف سازي کنيم :دي

    نمدونستم آقا %30 درصديِ بداخلاقه !ايييش!
    -------------------------------------
    چقد اون روز ماجرا داشتي پس!
    هاخي:کيس:دي
    پاسخ

    سلام مجدد
    :ديييي
    همشو گفتم بذار اينم بگم! (مي خواستم همه ي اينا رو دفعه ي بعد که اومدم کتابخونه شفاهي برات تعريف کنم، اما خب قسمت شد اين جا بگم بقيه هم مستفيض بشن :دي)
    واي تراااااااان!
    30 درصدي ه بهم گفت اوني که اون روز بود کي بود که بگم شيفتش کي ه که بياي از خودش بپرسي؛ گفتم اسمشو نمي دونم.. گفت چه شکلي بود؟ مشخصات و اينا!
    توي دلم گفتم کچل بود :پيييي
    اما روم نمي شد اينو بگم که! :دي
    گفتم درست نمي دونم.. گفت خب يه مشخصه اي بده ديگه، ببينم کي بوده (ظاهراً طرف خيلي هم فايل ها رو شلخته ريخته بوده روي سيستم، بي هيچ ترتيبي).. منم با کلي ترديد و خجالت، خيلي آروم گفتم: يه خورده جلوي سرش خالي بود! :پيييييييييييييييييييييييييييي
    :دييييييييي
    واااااااي ترانه!
    فکر کن! اون وقتي که داشت دعوامون مي شد (يعني شده بود ديگه :دي)، حالا اون وسط من داشتم کله ش رو پيش خودم تحليل مي کردم! چند ثانيه اي که همه ي نگاهم به فرق سرش بود ببينم اين کچل محسوب مي شه يا نه! :ديييييييييي
    + تولد 


    اين شعره چقد قشنگه گويااااااااااااااا

    قطار مي رود اهسته روي ريل دلممممممممم قطار مي رود اما خلاف ميل دلم :( موقع برگشت از مشهد اين حس خلاف جهتو دارم ! ديييييي:

    پاسخ

    سلام
    هوم...
    خيلي دوسش دارم.. بايد کتابش رو گير بيارم.. حيف توي نمايشگاه هنوز از وجود اين کتاب ه خبر نداشتم، تازه 2-3 روز پيش فهميدم تقريباً اولين فروشش توي نمايشگاه بوده :(
    کلي هم تعريفش رو توي نت خوندم.
    حالا ديگه ببينم کي وقت مي کنم برم دنبال کتاب.
    واي تفلد...
    مشهد مي خوااااااااام!
    :"(
     <      1   2   3   4      >