اتفاقاً اخيراً يه بار فکرش خيلي کوتاه از سرم گذشت که جليقه نجاته دقيقاً کجاست و اينا، اما گفتم بي خيال الآن مي گن داره دنبال چي مي گرده :)) بعدشم ديگه فکرش کلاً پريد :))


امتحان کني؟
نکنه اينم گزينه ست؟! :| :دي

سلام

پس اون جليقه ي نجاتي که مي گن زير صندلي شماست کجاست؟
:))

نصيب نشه آدم بخواد اين چيزا رو کشف و استفاده کنه
:|

بي خيال تازه چندوقته که بي خيال ترس شدما، بذاريد به اين چيزا فکر نکنم :))

چقده شماها تنبليد :دي

والا وب ميهن که ندارم خو، اما قبلنا پنلش رو ديدم، خب طبيعتاً برام ناآشنا بود ديگه..
الآنم که انگار مي گن کلي تغيير کرده.

سلام

دور از جون..

آخرش جليقه ي نجات بود يا نبود؟ :)))

الآن همه ي ايني که گفتيد تخيلي بود يا ريشه در واقعيت هم داشت؟
دونخطه خب واضح حرف بزنيد :دي

منظورم از نصيحت، سرزنش گذشته نبود..
بيشتر منظورم اين بود که يکي راه رو نشونم بده.. حتي از اون کلمه ي سرزنش هم منظورم اين مدلي که گفتيد نبود..
بي خيال اصن
:)


ممنونم
البته بيشتر از 1-2 ماه طول مي کشه که.

:دي
چي شدددد؟
بابا من اصن پشيمون شدم
:پي



سايه روشن

:دييييييييييييييي

يني آدم نمي دونه بگه خداروشکر يا بگه حيف شد! :دي

خب از اون لحاظ، بله خب خداروشکر :))))))



بازم خوبه، اگه اکسپت شده بود که بايد منتظر بدتر از اين مي بودي :پي

:)


عععععع گول اين روانو نخور، پارسي به اين خوبي :پي

هوم..

ممنون :)
البته تازه شروع شده :دي
دونخطه تشويش!


:دي

------

چرا هق؟
به خاطر داکتر ع؟
يا چي؟

خب هم تنبليم مي ياد براي وب جديد زدن، هم اصلاً نمي تونم اين وب رو که رها کنم کههههههههه، اين جا خونمه خو..
:(
بعدشم نمي تونم دو جا خونه داشته باشم خو..

اگرم مي بيني وب ديگه اي دارم، چون اون حال و هواش مي فرقه، وگرنه با اين حال و هوا، فقط همين جا :)

اگرم منظورت اينه که همين طوري يه وب بزنم که از امکاناتش استفاده کنم، خب اينم باز بر مي گرده به تنبليم! و اين که اصلاً حال محيط هاي جديدو ندارم
:|

ببين بايد روانشناسيم بکني ببيني چرا همچينم :دي
يادته زمان صندلي داغمم بهت گفتم؟ اين که از اين جهت (تجربه ي چيزاي نو) من و تو 180 درجه با هم مي فرقه روحياتمون!
:))))

خب ما انگليش ها(!) عادت کرديم اون طور بگيم :دي بعد تا نوشتم گفتم درستش کنم که ملت گير ندن، اما ديگه بي خيالش شدم :)))


10. خب البته در حالت کلي اين يه فراخوان ِ نصيحت نبود.. فقط ذهن آشفته م يهو اينجوري ريخت بيرون..
اما از حالت کلي که بياييم بيرون، اتفاقاً شما که روانشناسموني :) بيشتر از اينا روي حرفات حساب مي کنيم
:)

هيچي.. شايد برا بلاتکليفي هام..

هوم، هيچي.. گفتم که، يهو ديوونه شدم اون طوري نوشتم
;)

سلام

:دي

به خودت بخنننننند، خو چي بگم؟ آهان، برجسته و مورب! :))))
(مي دونستم الآن تو يا ترانه مياييد گير مي ديد به ايتليک! :پي)


ببين روان جان، مي دوني که موضوع همون تنبل بودنمه! :))))

بالا بيارم؟ :پي

هوممممم، نه ديگه جاش خوبه، همه که خوندن و مي خونن ديگه :))
کم کم وقت يه آپ جديده، اما تا مي يام آپ کنم ذهنم قفل مي شه :|
رمز موفقيتت چيه روان؟ :))
حالا فعلاً اين ادامه ها رو شايد ادامه بدم.. شايدم قفل ذهنم باز شد، نيدونم..