به نام خدا
سلام
نه بابا. بهش گفتم با همين آهنگ زمينه ببر، اما گفت نه :))

خب بهش ميومد. وقتي مراحل تشريح بلدرچين تو اسلايدها ديده ميشه، علي لهراسبي هم از زبون بلدرچين مي‌گه: کجاي سرنوشتم، دارم ميرم جهنم يا راهي بهشتم.
به نظر شما بهش نميومد؟ :دي
حيف نبردش. حالا شايد آپلودش کردم بذارم همه ببينن :دي
البته اگه تا حالا پاک نشده باشه :دي

به ‏?نام ‏?خدا
سلام ديروز اين لينک به من بفهمون رو ديدم. ياد يه چيزي افتادم خندم گرفت.
پارسال بود که آبجيم تو آزمايشگاه انواع حيوون رو تشريح کرد.‏ بعد عکساش رو آورد خونه تا پاورپوينت درست کنم.‏ فکر کنم عکس هاي بلدرچين بود.‏ وقتي اسلايد ها درست شد.‏ گفت آهنگ هم بذار.‏ منم همين آهنگ به من بفهمون رو گذاشتم.‏ خيلي بهش ميومد.‏ مخصوصا اونجايي که ميگه دارم ميرم جهنم که با دل روده بيرون ريخته بلدرچين يک زمان شده بود.‏ تا مدتها هر وقت اين آهنگ رو من و خواهرم گوش ميداديم ياد بلدرچين بيچاره مي
فتاديم.
:‏)‏‏)‏‏)‏‏)‏

جيييييييييييييييييييييييييغ :))))))))))))
تهديد ميکنم ش ثبت ميشه !!:))))))
...............................................
ديشب کامنتي زديم و گفتيم ...باهوش ميباشيد و ريز بين و حواستون هست و ايناهاااا

;)

مينويسم ! ثبت نشه ديگه نمي نويسم !

اه يه زمان چقد اينو گوش ميدادم .. روزاي بدي داشتم .. خاطرش زنده شد :))

بجز خودت بازم جايي ديدي کسي برا خودش کامنت بذاره ؟ اونم اين همه طولاني؟
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))
هههههههههههههههههه

-به من چه خو !:)))

امتحانمو بيس(!!!) نشم تخصير شوماسا گفته باشم !
شب امتحان بجا مقاله هاي نخونده و چپترهاي دست نزده ام (:هق)اينو گذاشتي دانلود کنم !
:))

نه مث اينکه جدي جدي حالت خوب نيس..
فقط مربوط به امتحانا نميشه
:دييييييييييييي

به نام خدا

سلام
======

مي گممم..
يکي به من بگه جريان چيه.. چند روزيه (يني دو سه باري تا الآن پيش اومده) که يهو کله سحر (ساعت 10 :پي) ميام مي بينم 50-60 تا بازديد داشتم! چند روز پيش که هربار مي رفتم و برمي گشتم (فواصل 1-2ساعته) هربار کلي بازديد اضافه شده بود!
حالا مسخره م نکنيد که اين يهو ذوق کرده اما آخه سابقه نداشته خو! :))
مي گم نکنه در راستاي حمايت از سايت هي داريد رفرش مي زنيد؟ :)))))))))
شايدم يکي يه جاي پربازديد لينکم کرده، هوم؟

حس اسمتو بذا دونات ! :)))) يادآور خاطرات خوش ميشي خو:)))

”گاهنامه باران“

سوگند به انتظار

که نگاهش سوخت

و باران نيامد

سوگند به زمان

که باران دو گاه نمي آيد

آنگاه که ابري نيست

و آنگاه که جز ابر

ابر

ابر

هيچ چيز ديگري نيست

سوگند به اشک

که اينجا هيچگاه باران نمي آيد

اين چند روز باد اونقد خودشو به زمين و زمان کوبيد، اونقد هوا رفت زير صفر اما دريغ از يه قطره بارووون

ني دونم...

گندم با چتر رفته تو بارون بعد ميگه زير باران بايد رفت!!!
واااالا
-فضول
:))