وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
زندگي کن.. ترجمه کن.. زندگي را ترجمه کن!
نظرات :
4
خصوصي ،
30
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارسا زاهد
به نام خدا
دوباره سلام
سکوت و زندگي
نمي دانم آيا زندگي بدون سخن گفتن ممکن است يا نه؛ اما نيک مي دانم بدون سکوت هرگز ممکن نيست.
خوب فکر کردم و نمونههاش رو پيدا کردم، سر کلاسي که هر کي داره حرف ميزنه، و هيشکي به استاد توجه نداره، تحمل کلاس برام سخت ميشه. چه برسه به استاد. بعد که درصد سکوت زيادتر ميشه، سخن استاد دلنشين و مغز نشين ميشه :دي
سکوت و عدم صدا
تنها سکوتي که اکثر انسان ها با آن آشنا هستند، عدم صدا است. اما، کمتر کسي، و کم تر کسي، به اين نکته فکر مي کند که بيشتر چيزهايي که گفته مي شود، چيزي جز صداي وز وز مگس ها نيست.
اين يکي رو هم تو همون همهمه کلاس ميشه تجربه کرد :دي
يه بار که هنوز استاد نيومده، به همهمه گوش کنيد. البته سعي نکنيد روي صداي کسي زوم کنيد تا ببينيد چي ميگه. فقط بذاريد صداي همهمه وارد گوشتون بشه. يه صدايي بين صداي وزوز مگس تا صداي وز وز زنبور و... هيمنو فقط ميشنوين
سکوت و صوت
هر واژه اي هم صوت است و هم سهمي از سکوت دارد. براي درک آن چه شنيده مي شود، بايد سکوت نهفته در آن را جُست. به ويژه، مترجمين بايد اين سکوت را بشناسند.
اينو خوب نفهميدم. البته اگه منظور ترجمهي گفتگو هست و نه ترجمه متن. آخه چطوري تو متن ميشه سکوت رو متوجه شد؟ نکنه ترجمه سکوت تو متن، همون فاصلههاي بين کلمات و حروف و فاصلهي بين خطوطه؟. البته ويرگول که جاي خودشو داره.
سکوت و معنا
...و سکوت فاصله ي ميان دو کلام نيست، بلکه کلام فاصله ي ميان دو سکوت است...
معني اين فکر کنم بشه اينکه در واقع اون چيزي که وجود داره سکوته. و کلام عدم هست. مثل نور و تاريکي. ولي قبولش برام سخته.
آهان. درست شد. اگه فرض کنيم سکوت مطلق يعني نظم. هر چي هم نظم کاملتر باشه، کمتر حس ميشه. کافيه که کلام بياد وسط و تقارن سکوت رو از بين ببره، اون وقت چون ترکيب از سکوت و عدم سکوت ايجاد شده، بي نظمي و عدم تقارن اتفاق افتاده و اين خوب ديده ميشه.
پاسخ
سلام مجدد
ممنونم :)
آخري جالبه :)