اصلا به من مياد شيطون بوده باشم؟
گروه خوني م به اين حرفا نميخوره :))
...................
بچه که بودم يه پايه داشتم :) ازين رفيق فابريکاي جلسه بيا:دي بعد هرچي من بچه آرومي بودم (چه رفتاري چه صدا و اينا ) اون کاملا برعکس من بود ..بعد مامانامون هربار تو راه بهمون مي گفتن جيغ بزنيد !!!! فککن!! که مثلا روي من باز شه و بشم مث اون ! ما هم ميدويديم و جيغ ميزديم و .... خدايي هي دريغ از عمر رفته..
بذار يه خاطره ديگه در وکنم !
يبار تو جلسه بوديم و اون دوستم نبود ..منم نشسته بودم پيش مامان .. بعد نميدونم راجع به چي خانومه صحبت ميکرد (:دييييي الان وبلاگت تخته ميشه )که يهو يکي ازونور خطاب به مامان گفت: بچه رو نشونده تو مجلس بزرگا و خانوم جلسه اي ه هم يهو پشت بلندگو گف:خانوم بچه تو ببر بيرون يا نيارش!
مامان هم گفت : بازيشو ميکنه کاري با مجلس نداره که ..
و تازه با اين اتفاقات بود که گوشاي من تيز شد ببينم چي ميگن
و هنوووووووز که هنووووزه اون لحظه از مجلسشون ، حرفايي که زدن ، و حتي اينکه کجاي اون مجلس نشسته بوديم و ... همه چي دقيق تو ذهنمه ..در صورتيکه قبلش يا بعدش اصلا بحثاشون و گوش نميکردم و خب نميفميدم چي ميگن که ..
.....................
نه اتفاقا يجور خاصي حالم بده ! حسش نيس روزاي تعطيل برم کتابخونه ، اتوبوسا دير به دير ميان بايد الاف شم...به همين منظور اين سومين روزيه که کاملا از لحاظ درسي بيکارم ..:(