وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
مشق ِ عشق...
نظرات :
5
خصوصي ،
33
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارسا زاهد
به نام خدا
سلام
قبول نيست تو اوج ويجز آپ کردين خانم تران اول شدن:دي
خيلي خوب توصيف کردين شايدم فراتر از حس اون موقع تون.
:)
چون با اين جور مجالس زنونه آشنام، :دي قشنگ تصور کردم اون محيط رو:)
يه حس عجيبي بهم دست ميده وقتي صحبت از بچه هايي ميشه که الان هر کدوم بزرگ شدن و يه سرنوشتي پيدا کردن.
در ?ضمن ?به ?قول ?خانم ?ترانه ?اونقدر ?دلنشين ?نوشتين ?که ?آدم ?احساس ?کوتا ه ?بودنش ?رو ?مي ?کنه. مخصوصا ?که ?بيشتر ?هم ?از ?مادر ?گفتين:)
پاسخ
سلام
:دي
ممنونم :)
آره، هر کدوم يه جور...
جزئيات زندگي شون رو که زياد نمي دونم، اما خب همه شون تحصيلات تو رشته هاي مختلف دارن، چند تاييشون ازدواج کردن، يکي شون ازدواج کرد و طلاق گرفت... :( که خيلي براش غصه مي خورم با اون شوهر... دختر به اون گلي... :(
ممنونم