• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : بدون عنوان و شرح! درست مثل قسمت هايي از زندگي...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 18 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا

    چند باره سلام

    حالا پ.ن3:

    اونم مهمترين قسمت پستتون از نظر من

    من هم هميشه دچار اين دو راهي مي‌شم. بگم که هر چي صلاح خداست يا بگم خدايا راضي بشو به اون چيزي که دوست دارم

    اما بعضي وقتا ياد اين نتيجه‌گيري ميفتم که چرا اين قدر به خدا بدبينم. چرا بايد فکر کنم که هميشه صلاح خدا اون چيزي نيست که منم مي‌خوام. خدا که نمياد هميشه بهم الهام کنه. بهم وحي کنه.

    اين جور موقع‌ها اگه يادم باشه و شيطون نياد وسط کار منو نسبت به خدا و مهربونيش بدبين کنه، ياد اين ميفتم که خدا گفته بدترين گناه نا اميديه. پس اميدم رو بيتشر بيشتر مي‌کنم و کاري که فکر مي‌کنم درسته رو انجام مي‌دم و آرزويي که فکر مي‌کنم صلاحمه رو مي کنم.

    واقعاً آيه مناسبي گذاشتين

    اياک نعبد و اياک نستعين

    مگه ميشه آدم اين آيه رو بخونه و بعد کاري کنه که خدا نظرش به اون نباشه و ياريش نکنه؟

    انشالله که همون چيزي که آرزو داريم، همون صلاح خداوند هست

    التماس دعا تو اين شب عزيز:)

    پاسخ

    سلام
    اين که گفتيد:
    «چرا بايد فکر کنم که هميشه صلاح خدا اون چيزي نيست که منم مي‌خوام.»
    خب شايد يه دليلش اين باشه که وقتي يه چيزي خلاف ميلمون پيش مياد، بعد مي گيم خب لابد صلاحمون در اين بوده، و گاهي هم بعد يه مدت به حکمتش پي مي بريم..
    به همين خاطر گاهي ناخودآگاه فکر مي کنيم که اين يه رابطه ي دوطرفه است! يعني فکر مي کنيم چون چيزي که خواهانش بوديم به دليل حکمت خدا برامون اتفاق نيفتاده، پس لابد حکمت خدا مخالف خواست ماست!!
    در حالي که به قول شما اين طور نيست؛ اين رابطه دوطرفه نيست.
    البته نمي گم هميشه اين طوره ها، اما به نظرم اين خيلي تأثير مي ذاره توي اون طرز فکر...
    دعاگو هستم و محتاج دعا