• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : بدون عنوان و شرح! درست مثل قسمت هايي از زندگي...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 18 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا

    سلام

    پ.ن3:

    منم از دوربين مصاحبه و اينا فراريم. از دوربين فراريم چون مي‌ترسم سر و وضعم نا مناسب باشه. از مصاحبه هم اينکه شايد هول بشم نتونم چيزي بگم:دي

    جناب حداد عادل کم سعادت بودن که متوجه شما بشن و سلامتون رو جواب بدن. آخه بهشون نمياد آدم بدي باشن. يه جورايي مثل همون قضيه هلو هستن. :دي حالا هلو نباشن، يه ميوه‌ي ديگه که دوستاشتني باشه :دي

    احمدي نژاد رو شما نذاشتين. بيچاره احمدي نژاد :دي

    الان اينجا رو فيلتر مي‌کنن :دي

    راستي منم برام سواله شما چرا خانم حس غريب؟

    شما که شغلتون اينه.!!!

    پاسخ

    سلام
    اين کتابخونه ملي من هر وقت رفتم يه برنامه اي داشت برام!
    اينو توي خاطرات روزانه ي برسا هم يه بار گفتم، بازم مي گم اين جا:
    روز اول که رفتم ثبت نام کردم، تازه کاراي ثبت نام تموم شده بود و من رفته بودم داشتم براي کتاب و اينا سرچ مي کردم، از دور ديدم انگار دارن مصاحبه مي کنن اما اعتنايي نکردم؛ مشغول کارم بودم که يهو ديدم يه ميکروفون اومد توي صورتم!! و يه دوربين هم داره فيلم مي گيره! نامردا بدون اين که حتي اجازه بگيرن و اينا شروع کردن به مصاحبه! خواستم بگم مصاحبه نمي کنم و اينا، اما گفتم بي خيال، ديگه ضايع ست بخوام خواهش التماس کنم که فيلم نگير :دي
    بعد قشنگيش اين بود که طرف هرچي مي پرسيد من هيچ نظر و عقيده اي درباره ش نداشتم :پي آخه خو تازه عضو شده بودم!! بهشم گفتم من همين امروز عضو شدم؛ بعد يه کم در مورد ثبت نام و اينا پرسيد، بعدشم رفت. ديگه هم نشد بپرسم اين اصلاً براي کجا بوده!!
    فقط اميدوارم پخشش نکرده باشن يا لااقل آشنايي نديده باشدش! :دي
    مي بيني ترانه؟
    هر وقت اومدم اون جا يه همچين اتفاقي افتاده :دي
    مي بيني افتخار ناهار خوردن با چه آدم مهمي رو پيدا مي کني؟ :پيييي
    «با تشکر، ستاد بي جنبه ها!» :دي