وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
نکند اندوهي...
نظرات :
2
خصوصي ،
11
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
آرسو
هيچ نکته روانشناسيانه اي به ذهنم نميرسه
در اثر انباشت مطالب ، مغزم قفل شده و نميدونم چي بگم
شادي که زورکي نميشه . روحمون خودش به وقتش شاد ميشه
وقتي ميخوايم تمرکز کنيم که شاد بشيم اصلا نميشه
روح و روان کار خودشو ميکنه
خدا همه رفتگان رو بيامرزه
امشب ، شب چهلم عمه منم هست
صلوات نثار همه درگذشتگان
اللهم صل علي محمد و آل محمد
=======
باور کن نميدونم چي نوشتم . تمرکزم سر جاش نيست
پاسخ
سلام عزيز
اتفاقاً ديگه روانشناس لازم شدم..
نمي دوني چقدر همش مضطربم و منتظر شنيدن يه خبر بد...
شدم مثل اين مادراي نگران که کافي ه بچشون 5دقيقه دير برسه خونه... همش نگران همه هستم...
:(
خدا عمه ي خوبت رو بيامرزه و در بهشت برين جاي بده.. الهي آمين.
--------
نه زورکي نمي خواستم شاد بشم، يه حسي در عمق وجود بود، اما نشد که بيارمش به سطح!