• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : رزي صورتي در دانشگاه شکفت...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جنازه!حس 
    سلام
    به به!!!
    نامرد
    گريزي فلش بکي ميزدي به ياد اون دوستي که سر سجاده بود تا پيامکتو ديد از خوشحالي جيغ زد عين اين کنکور قبول نشده ها ....
    ولي من اعتراف نميکنم...
    با خوشحالي اعلام ميکنم چقدر خوشحال شدم اون شب..اون پيامک آخريت خيييييييييييلي دلمو شکوند...

    هي ..خداروشکر همه چي خوب شده
    به رزي گل هم تبريک ميگم
    انشالله هميشه موفق باشه
    کاش يکي هم براي دانشگاه رفتن ما خوشحال مي شد...
    کاش يکي هم مارو تحويل ميگرفت...
    کاش يکي همه حس داشت حسو تحويل بگيره! نه اين که از نديدنش در يوني ذوق در وکنه!
    :دي
    پاسخ

    سلااااااااااام حسسسسسسسسس!
    ديگه بد نشو، من که هميشه از اون شب و اون جيغ هاي پرمحبتت به عنوان يه خاطره ي به يادموندني ياد کرده م و مي کنم :)
    آره، اون پيامک موقع نوشتنش حالم نگفتني بود...
    واقعاً لطف داري، واقعاً حالم از جيغات جا اومد و کيف کردم، درست مثل اين کنکور قبول نشده ها :دي
    :)
    حس؟ من کم براي قبوليت خوشحال شدم؟! :(
    ديگه بي انصاف نشو.. منتها شرايط قبولي تو جوري بود که از قبل خورد خورد خبرش رو داشتم، و احتمالش زياد بود که به خاطر درخشيدن استعدادت قبول بشي :) به همين خاطر خب وقتي گفتي قبول شدي، چون انتظارش رو داشتم ديگه جيغ نکشيدم، اما دليل نمي شه فکر کني خوشحال نشدم :(
    بوس :)
    زودباش بگو 1شنبه چه ساعتايي کلاس داري؟ آخه اين هفته ميک آپ داريم! مي خوام ببينمت خو!