وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
آشنايي نا آشنا...
نظرات :
2
خصوصي ،
17
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
اسمان مهر
سلام.
به به مبارک باشه
البته آقا محسن منظورشون سيصدمين نفر بودا! ماها جا مونده بوديم وگرنه تقريبا همه ادسل دار بودن!
همه با هم براي ادسل دار شدن ark121 دات کام هم دعا کنييييم.
بعدش راستيييي! از دست غربه ها خوراکي نگيريد يه وقتااااااا !
ولي جدا از شوخي منم چند وقتي بود اينجوري شده بودم! وا ميستادم جلو آينه همينطور خودم رو نگا مي کردم! درست مثل اينکه يه غريبه رو دارم مي بينم! ولي از خودم نمي ترسيدمااااا!
ولي در کل. اوني که تو آينه ديديد خيلي زياد به کمکتون احتياج داره. و شما بهترين کسي هستيد که مي تونيد بهش کمک کنيد
تکراريه حرفام!
تا بعد ...
پاسخ
سلام ... احتمالاً منظور آقا محسن سومين نفر از جاماندگان بود! :دي ... مي گم مگه شما هم جزء جاماندگان :دي بوديد؟ فکر مي کردم مدت هاست اي دي اس ال داريد. ... خدايا! جناب ارک دات کام رو هم ادسل دار کن! آمين! :دي ... هههه من هر روز دارم از دست اين نسبتاً غريبه هه خوراکي مي گيرم! اگه نگيرم که مي ميرم! :دي :دي ... و جدا از شوخي.. شايدم از خودم نمي ترسم، اما مي ترسم که چي شد که اين جوري شد.. يا بهتر بگم، شايد بدونم چي شد، اما چرا نتونستم جلوشو بگيرم.. شايدم مقدر نبود که جلوش گرفته بشه.. شايدم... مي بينيد، همين شايدها هم... آره، خيلي به کمکم احتياج داره... نه تکراري نيست، بر فرض هم که باشه از اون تکرارهايي ه که يادآوريش خيلي لازم ه برا آدم :) ... خيلي ممنونم :)