سلام گويا جونم
خوبي عزيز؟
اما دريغا!از آسمان صورتم اشکي نباريد
افسوس، افسوس!ابري ترين حال دلم در حسرت يک قطره خشکيد!يک لحظه هم حتي نباريدخشکيد، خشکيد...
آنگه که چشمم از نمي هم گشت نوميدوقتي دگر حتي دلم چيزي نمي ديدناگه گلويم رعدي دلش خواست! شايد که اندوه نباريدن با غرشي آرام گيرد...
اين قسمتش خيلي تازه بود ...
آن تارهاي بي صدا و صوت حتي نجنبيد!!
خدا خوبت كنه ... حلقوم آواشناسي را اوردي جلو چشام:دي
خدا را شكر اصفهان ما هم باراني شد ...
مجددا اعياد گذشته و پيش رو را تبريك عرض مي كنم