يه چي گفتيد واجب شد ج.ابتونو بدم
منم هيچ وقت جرات نكردم جلوي چشم خواهرم برم سر وقت دفترش
ما داداشا كارمونو خوب بلديم
:)
---------
گذشته از شوخي براي من فقط پيدا كردن و اينكه بهش نشون بدم كه اگه بخوام پيداش مي كنم لذت بخش بود.
فكر كنم فقط يكي از خاطراتشو تا نصفه فهميدم چيه. اونم تازه خودش برام خوند كه من حوصله گوش دادنشو نداشتم