سلام خانومي
نمي دونم چي بگم فقط مي تونم بگم تشكر لازم نبود
راستش خيلي وقت بود پام رو توي حرم نذاشتم يا بهره بگم آقا هم نمي طلبيد
يك جواريي انگار من هم با آقا قهر بودم
اون روز هم اصلا قصد رفتن نداشتم همه همه چيز براي رفتن من مهيا و آماده شده بود
فكرش رو هم نمي كردم بطلبه و فقط به فكر خودم نباشم و بقيه دوستام رو يكي يكي به ياد بيارم و براي همه دعا كنم
از همون لحظه اي كه پا گذاشتم ياد حرفهات بودم تا موقع رفتن توي صحن حرم تصميم گرفتم تماس بگيرم و بخوام خودت سلامي به آقا از راه دور بدي ... فكر مي كنم همه چيز خواست آقا بود و من فقط وسيله بودم
برام دعا كن
مراققب خودت هم باش
موفق باشي ...