سلام خانومي

خيلي قشنگ توصيف كردي

طوري كه قدم به قدم من هم با نوشته هات رفتم توي اون حال و هوايي كه داشتي

امروز هم دوباره مثل همون بارون سيل آسا شروع به باريدن كرد

با اين تفاوت كه امروز روز عيد بود

عيدي كه براي من انگار اصلا خوشايند نبود

خيلي دلم گرفته بود

نوشته هات رو هم كه الان خوندم بدجوري بغض گلوم رو گرفته

ديدنت از نزديك برام يك افتخار بود

هرچند ميزبان خوبي نبودم براي مهمون و زائر آقا

باز هم شرمنده

از اينكه نتونستم مزبان خوبي باشم

امروز حال چندان خوبي هم نداشتم

با اين حالم اين چيزا رو هم مي نويسم

برام دعا كن كه خيلي محتاجم خيلي

موفق باشي