• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : اينجاشو ننويس..
  • نظرات : 2 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شادالله 


    يانگوم همون مهمون ناخونده بود؟

    زيربارون اسيدي برامون دعا کردي؟ الان موندم بخوام دعات بگيره يانه.... ميترسم اسيدش منو بگيره:پي

    الودگي خيلي زيادبود ولي من موندم چرا جون دبستاني ها از من مهمتره؟چرا اونا تعطيل شدن من نه؟

    خيلي دوسدارم اون اقاهه ک گف ادارات تا دو ونيم باشن وببينم، يني بعد از دو ونيم هوا پاک ميشد؟ يا کلا الودگي هوا ساعت چهار بود؟کلا حسش ازينکه تعطيلي ادارات واز 4به 2 تغيير داد چي بود؟

    بعدم اينکه چرا زمان ما الودگي هوا انقد زياد نبود ک رابهرا تعطيل شيم؟بعدم بچه تعطيل شه که مياد توکوچه خيابون بيشتر الوده ميشه! بزرگا بايدتعطيل شن که تا ميرسن ولو ميشن ..... اصن بچه چميدونه الودگي چيه

    کوشي پس؟:دي

    پاسخ

    سلام ... مهمون ناخونده کي بيد ديگه؟؟؟ // آره بپّا اسيدي نشي! :))))))) // همينو بگووووووووووووو! (اين براي همه ي حرفات درخصوص آلودگي بود :دي) // همينجام خو؛ جواب قبلي رو که ديشب دادم مادر، ديگه چرا دنبالم مي گردي؟ :)) // شادالله؟ ;))