وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
پراکنده گويي!
نظرات :
4
خصوصي ،
18
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رب
چرا روزانه نوشت نداري؟ من ميخوام بدونم خو چخبر شد اومدي و رفتي خوووو
حالا بگو اصن فضول! ولي موخوام بدونم خو
دفاع کردي؟:دي :پي :فرار :خخخ
پاسخ
اي بابا فضول چيهههههه! گير دادي به اين کلمه چرا؟! :دي
يه مدل خاصي بود اين سفرم که..
يني از اول دِشارژ بودم تا آخرش.. :|
دِشارژ بودن هم که نوشتن نداره :|
بيشتر غار تنهاييم بود تا اين که کار خيلي خاصي بکنم..
اما حتي غار خوبي هم نبود..
نمي دونم چرا يه جورايي حالم از خودم به هم مي خورد همش Oo ! ربطي هم به کارام نداشت.. کلاً بد بودم.. :|
آرههههههه! دفاع کردم اما نگفتم که شيريني ندم :پييييي خخخخخخخخخ!
لوزگال گاهي آدمو يه طوري مي پيچونه که آدم هيچ رقمه حتي نمي تونه از خودش دفاع کنه! :|
آخخخخخخخ که چقد له مي باشم..
يه حرفي بود که بهت گفتم ناخواسته رفت رو اعصابم، خب؟ ببين واقعاً ناخواسته بود و من واقعاً گله اي ندارم.. اما يه طوري فکر و ذکرم رو پيچيده توي هم که ديگه...
ههههههههاخخخخخخخ...