وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
گويا و پستي از داخل کافي نت! :)) + ادامه ش از داخل خونه! :)))
نظرات :
1
خصوصي ،
45
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رب
هاي
هههه چقده با فرهنگ و با اخلاااااقيييي (همينو بايد ميگفتم ديگه؟ppp;))
من اگه سرنشين باشم بدون کمر بند اصن نمتونم برم ...ولي تو تاکسي نميتونم کمربند ببندم ! حس ميکنم امنيتم به خطر ميافته خب! تازه تو همين متنت هم وقتي گفتي بقيه مسافرا که پياده شدند... همش منتظر بودم بگي کمربندمو باز کردم .!
من از صندلي جلو ميترسم کلا...نه اينکه از جلو بترسمااا ازينکه کنار يه راننده غريبه بشينم ميترسم. حالا کمربندمم ببندم که ديگه بيشترترترتر ميترسم خب!
پاسخ
هاي
آره خوب گفتي! :پي
وااااااااااااااي تران! رسماً آگورافوبي هستيا! :دي
مي دونم چي مي گيييييي.. اما خب از تصادف هم خيلي مي ترسم..
توي تاکسي هم در صورتي جلو مي شينم که عقب جا نباشه خب.. بعدشم اون جايي که اونا پياده شدن هم خيلي شلوغ بود و هم نزديک به مقصد، وگرنه شايد مي رفتم عقب..