• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : :)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام به به به سلامتي
    ايشالله که برسه به اون بالا بالا ها
    يادمه روز که به دنيا اومده بود را، خيلي گريه ميکرد
    البته شما اون روز وبلاگ نداشتين و من اينها را حدس زدم
    چون من خودم وقتي به دنيا اومدم يه نيم ساعت طول کشيد تا فهميدند من دارم ميخندم يا گريه ميکنم
    دي:
    آخرشم فهميدند من دارم ميخندم و دکترا و پرستارا گريه ميکنند
    پاسخ

    سلام

    بله خب! چه عرض کنم! :))))))


    والا اون روز که به دنيا اومده بود رو خودمم نديدم چون بنده در نقش يک محصل کوشا و درسخوان و اينا مونده بودم اهواز :))
    البته چند روز بعدش اومدن اهواز ديدمش :)