وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
همه دعوتيم به عروسي فرشته ي مهربوني ها! + تولد (پست عيد تا عيد!)
نظرات :
18
خصوصي ،
273
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رب
اوممم
مامان الان ها خيلي پيش مياد ميگه اشتباه کردم هي بهت ميگفتم ساکت بشين آروم بشين و اينا ، تو بايد بچگي ميکردي
مامان رو ما (من و دادا بزرگه ) خييييييييييلي حساس بود که نکنه ما کاري بکنيم که يموقع کسي بخواد حرفي به ما بزنه !برا همينم هميشه، من اي که دختر بودم مخصوصا ، بايد آروم ساکت موقر و متين مي بودم ...و هرگونه حرکتي تو مهموني و ... من رو از خوبي خارج ميکرد.
اين شد که تبديل به کودکي شدم آروم و اينا...
پاسخ
اوهوم..
اين که دوست داشتي بچگي کني که خب آره درسته، اما درهرحال بزرگيت که ما مي بينيم که فوق العاده خوب و خانومي، و در عين حال پرجنب و جوش و شيطون، و کلاً دوست داشتني :)
و البته همش با ظاهري آرام :)