• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : قطار، مي رود آهسته روي ِ ريل دلم... (2)
  • نظرات : 5 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گوياي خاموش 
    حس کردم شايد ذکر توضيح پايين (که از پست مرتبط اين جا قرار دادم) لازم باشه..
    عذر مي خوام که اين پست اين قدر طولانيه.
    براي اين کامل نوشتن دليل دارم.. و البته شايد بهتر بود سر شما رو اين قدر درد نميوردم و خلاصه ش رو توي وب مي ذاشتم، و کاملش رو فقط توي يادداشت هاي شخصيم مي نوشتم..
    به هر حال چون تا اين جا رو با جزئيات نوشتم، ديگه به همين ترتيب تمومش مي کنم..

    مجدداً عذر مي خوام اگر از اين مطلب طولاني (که همچنان هم ادامه دارد :دي) خسته و اذيت شديد.