سلام ... من چرا اينو جواب ندادم؟ Oo ! .. شايد چون از وقتي خوندمش تا الآن جوابي براش ندارم... شايد چون فعلاً پاسخي براي اون سؤال ندارم.. خيلي توي ابهام به سر مي برم و پاسخي هم نيست...

سلام ... دفترچه ي چي؟؟ نه! // آهان، نه الآن تازه ديدم خبرشو.. باشه يه ساعت ديگه برگردم بخونم ببينم چه خبره.. / الآن داري انتخاب هات رو مرتب مي کني؟ ;)

سلام ... براي کدومشون؟ هوم، گرچه فک کنم همه ي پستم هييييي داشته باشه...

سلام ... :دي .. چقده فرهيخته تحليل مي کني، خو يه جوري بگو ما هم بفهميم ;) / اوهوم...

سلام ... چه عرض کنم :)) ... اوهوم.. :)

بهش مي گفتي تازه دانشگاه گويا اينا هم درس مي ده! :)) :| معاون دانشگاه تهران هم هست؟! Oo ! بعد اون وقت شما به چه اميدي بهش پروپوزال داديد؟ :| .. نه خو نمي خوام استرس وارد کنم بدتر، اما خب اين رسيدگي به پايان نامه ها رو نمي شه يه استاد ديگه به عهده بگيره؟ حالا دست کم يه قسمتي از کار با کسي ديگه باشه.. فک کنم بشه ها..

سلام ... همينو بگو! حالا اعصاب من هيچ، بابا بشقاب حيفه! :)) البته دفعات اين کار خيلي کم بوده، بيشتر با همون برفک! :|

والا ديگه اگه تاريخ مي ذاشتم خيلي تقليد مي شد! :))) (هه هه فک کنم فقط همين تاريخ به دردت مي خورد، بقيه ش که براي سياره خودمونه :دي) // آره حواسم به تاريخ هست :)) نمي دونم چکار کنم.. تو رزرو مي کني؟ q:P

سلام ... والا من راه خاصي بلد نيستم، بيشتر اين راه ها ايده ي داداشم هستن! مثلاً يکي ديگه ش اين که چنگال بکشه کف بشقاب استيل! :| :))))))) .. البته اين کارو که بکنه دو مدل جيغ و داد مي کنم، يکي به خاطر اعصابي که برام نمي مونه، يکي هم مي گم نکن اين کار، بشقابو داغون کردي خو! جاي چنگال روش مي مونه! // واي يه وقتا همين طوري نشستيم، يهو مي بينيم بي دليل قيافه خواهرم مي ره تو هم و جيغ مي کشه! Oo ! بعد تازه مي فهميم يکي مون همين طوري بي منظور و غرض داشته آروم پاشو مي خارونده! :)))))))

سلام بي بييييي :) .. والا قبلاً هم به پست داشتم که بالاي يه پرتگاه ديگه ايستاده بودم، با اون اشتباهش نگرفتي؟ :)) کلاً علاقه ي وافري دارم به پرتگاه!! :پي / چشم بي بي جان، شما هم بيشتر بيا اين ورا :) / ممنون گلم، خوبن خداروشکر.. سلامت باشي گلم :) .. خوش اومدي :)

سلام ... پس دقيقاً حواستون به چي بود؟ :)) فقط به همون شعر اولي؟ :)) // اعصاب داره؟ اعصاب "خورد مي کنه"! :)) / حالا چرا سيب زميني؟؟ ... حالا آبجي بزرگه ي من اين طوريه که حتي اگر مثلاً پامون رو هم بخارونيم (به خصوص اگر جنس شلوار لي باشه يا اليافش تو مايه ها پلاستيکي و اينا)، از صدايي که ايجاد مي شه جيغش مي ره هوا! :)) // پس خيلي خوش شانسيد که با آدم بدقول برخوردي نداريد!

سلام ... آرههههههههه؟! :)))))))) // بله مي دونستم، گفته بودي! دونخطه ابروبالا پايين موج مکزيکي! :)) .. جرأت داري يه بار جلو من از اين کارار بکن، کاري مي کنم ديگه هيچ وقت اين حرکت ناجوانمردانه فاز نده! :555: :))))))))))) // واي ترانه، داداشم خب مي دونه که من از اين تيپ صداها ديوونه مي شم، بعد، فريزرمون خب خداروشکر برفک و اينا که نمي گيره، اما فقط روي در لاکي يخدونش گاهي يه کم در حد يه لايه نازک برفک مي گيره، بعد اين داداش من گاهي بدجنسيش گل مي کنه، وقتي که تو آشپزخونه باشم مي ره ناخن مي کشه روي اون برفکا! :| اوايل جيييييييييييييييييغ و دادم مي رفت هوا، اما اخيراً با اين که دلم غش مي ره و ديوونه مي شم، اما محلش نمي ذارم :پي بعد گاهي اينقدري ادامه مي ده که بالاخره منفجر مي شم! :)) البته گاهيم اون از رو مي ره! :))