• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : من در کجاي زمين ايستاده ام؟ . . .
  • نظرات : 8 خصوصي ، 31 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به نام خدا
    سلام
    اوه عکس رو تازه ديدم و شعر رو هم اون موقع حواسم نبود. :دي
    صاحب رب چه اعصابي دارينا:دي
    من از تا کردن کاغذ وقتي مي‌خوان با ناخن خط تا بندازن روش هم بدم مياد. تنم يه جوري مور مور ميشه. چه برسه تخته سياه :دي وايييي

    البته آبجي بزرگه از صداي ناخن کشيدن روي سيب زميني بدش مياد O0
    :))
    در مورد آدم بدقول خيلي مواظبم. اما خدا رو شکر بدقولي تو اين چند سال از کسي نديدم يا يادم نمياد
    پاسخ

    سلام ... پس دقيقاً حواستون به چي بود؟ :)) فقط به همون شعر اولي؟ :)) // اعصاب داره؟ اعصاب "خورد مي کنه"! :)) / حالا چرا سيب زميني؟؟ ... حالا آبجي بزرگه ي من اين طوريه که حتي اگر مثلاً پامون رو هم بخارونيم (به خصوص اگر جنس شلوار لي باشه يا اليافش تو مايه ها پلاستيکي و اينا)، از صدايي که ايجاد مي شه جيغش مي ره هوا! :)) // پس خيلي خوش شانسيد که با آدم بدقول برخوردي نداريد!