وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
حول حالنا الي احسن الحال..
نظرات :
11
خصوصي ،
76
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رب
اين دست و بال زخمي کردنم شايد دوره ايه شايدم عصبيه شايدم برا وقتاييه که آدم به هزار تا مورد همزمان داره فکر ميکنه و ناخودآگاه نميتونه تمرکز کنه ...من هم يه مدت ميشه هي زخم و زيلي ميکنم خودمو ..دقيقا يه انگشتم به دستم گير ميکنه زخمي ميشه و اينا ..يني خيلي الکي!
عسل بزن خو ...همون موقع عسل بزن روش خوف شه ..
.................
هي ميخوام ننويسم هي نميذاري ! مجبور ميکني برم پراگرسيو شم هااا:))
پاسخ
سلام ... اوهوم.. دقيقاً خيلي الکي! .. چشم عسل هم روش مي ذارم :) .. پس يادم باشه، گردنم که درد گرفت سراغ اکبر آقا رو بگيرم، دستم که زخم شد عسل خانوم! :پييييييي // خب بنويس! خوبه ها، باعث مي شه لااقل يه کم از فکر و خيالاي آدم تخليه بشه، حتي اگر مثل من خيلي هم عمومي بنويسي.. خب همين که آخرشب روزي که گذشت رو مرور کنيم، به خصوص روزهايي که به نظر سخت ميان، خوبه..