وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
يه آسمون آبي سقف اتاق منه..
نظرات :
13
خصوصي ،
70
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رب
:)))
ما ديگه عادت کرديم در بکوفيم خو!!!
آره ..تموم که البته نه :)) از تکنيک سَمبلينگ استفاده کردم ..
کل ريويو رو هم ترجمه نکردم چه خبره خووو!
عضلات چشمم درد ميکرد داغون ...ديگه گفتم بيخيال..
رفتم اونجا
:|
خانوم ه گف حالا اون زياد مهم نيس مهم اين فرمه س!
موندم اين چه وعشه !
فرم که اصلي تره ! پس چرا اول بايد اونو بهشون بديم !!
البته من که هردوشو دادم ديگه ...حوصله ندارم دو روز ديگه بگن حالا انگليسيشو بيارين..
خلاصه رااااااحت شدم ..
حالا با قلبي آرام ميتونم برم سراغ خونه تکوني
پاسخ
همين شوماها درو خراب کرديد ديگه! :)))) .. واي تران من نميفهمم پس چرا يوني ما همچين ميکنه؟ کاش برا شوما قر نيان و يهسره تصويب شي راحت شي خو.. سرم دررررررررررررد ميکنه ديگه! اوف! :| .. فردا ديگه ميخوام از بالاي در يوني پرتش کنم و برم خونهمون، ديگه خسته شدم ازبس حالگيري ميکنن.. اونروز دکي ب يه چند تا ايراد از فصل متد گرفته بود، که خو اشکالي نداشت يني ميشد درستشون کرد (الآن ديگه فکر کنم ايراداش رفع شدن..)، بعد، بهش ميگم استاد اينا رو که چشم، اما پس اصل موضوع اوکيه ديگه؟ ميگه: حالا برو اينا رو حل بکن، اينا خودش کلي اشکال ه! :| (و دقيقاً لحنش طوري بود که ميخواست بگه حالا از موضوعت ايراد نگرفتم ديگه روتو زياد نکن!)/ ديگه تا فردا ببينم چي ميشه! / تازهههههه، ما اگه از اين خوان رستم رد بشيم، تازه ميرسيم به اون فرمه! :))))))) //// ههههههههه، به اين جمله آخرت با اون شکلک کلي خنديدم :دي